این مطلب ۷۷۳۳ بار خوانده شده

نشریه موعظه خوبان شماره ۱۷۳

قال امام علی علیه السلام :كَم مِن عَزيزٍ أَذَلَّهُ جَهلُهُ؛ / (تصنیف غررالحکم ص ۷۶ ، ح ۱۱۹۰)چه بسيار عزيزى كه، نادانى اش او را خوار ساخت.

 

 

 

قال امام علی علیه السلام :كَم مِن عَزيزٍ أَذَلَّهُ جَهلُهُ؛ (تصنیف غررالحکم ص ۷۶ ، ح ۱۱۹۰)

چه بسيار عزيزى كه، نادانى اش او را خوار ساخت.

 

 

 

 

 

 

سعادت دائمی

 اگر انسان عاقل ، لحظه ای فکر کند ، می فهمد که مقصود از این بساط چیز دیگر است. و منظور از این خلقت ، عالم بالا و بزرگتری است . و این حیات حیوانی ، مقصود بالذّات نیست . وانسان عاقل باید در فکر خودش باشد و به حال بیچارگی خودش رحم کند و با خود خطاب کند: ای نفسِ شقی که سالهایِ دراز در پیِ شهوات، عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد ، خوب است قدری به حال خود رحم کنی . از مالک الملوک حیا کنی ، و قدری در راه مقصود اصلی ، قدم زنی ، که آن موجب حیات همیشگی و سعادت دائمی است . و سعادت همیشگی را مفروش به شهوات چند روزه فانی ، که آن هم به دست نمی آید ، حتی با زحمتهای طاقت فرسا (ننمایی).

[ امام خمینی ، چهل حدیث ، تهران ، مرکز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۶۸ ، ص۶ ]

 

 

 

 

 

 

از دو چیز پرهیز کن!

عَن عَبدِاللهِ بنِ سِنان فی حدیثٍ قالْ ، قالَ أبوعبدالله علیه‌السلام: وَ إِیَّاکَ وَ خَصْلَتَیْنِ الضَّجَرَ وَ الْکَسَلَ فَإِنَّکَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تَصْبِرْ عَلَى حَقٍّ وَ إِنْ کَسِلْتَ لَمْ تُؤَدِّ حَقّاً. [امام صادق علیه‌السلام فرمودند:] از دو خصوصیّت و خصلت بپرهیز ؛ کم‌حوصلگى و تنبلى؛ زیرا اگر کم‌حوصله شوى بر حق صبر نمیکنی، و اگر تنبل شوی حق را ادا نمیکنی. (الامالی شیخ صدوق، ص ۶۳۶)

 «ضَجر»، به معنای دلتنگ شدن و ملول شدن و بی‌حوصله شدن است. انسان یک وقتی از یک وضعیّتی، از یک حادثه‌ای مثلاً -یا از وضع مزاجی خودش، یا از کاری که به عهده‌ی او هست- ملول می شود، دلتنگ می شود. می فرماید مراقب باش دچار این دلتنگی نشوی، دچار این ملالت نشوی، دچار این کم‌حوصلگی نشوی، این ضَجر است. «کَسَل»، عبارت است از تنبلی؛ یک کاری را انسان تأخیر بیندازد به‌خاطر تنبلی؛ مطالعه‌ای دارد، کاری دارد، اشتغالی دارد، دنبال‌گیری‌ای دارد، تنبلی کند .می فرماید از این دو چیز پرهیز کن. [درباره‌ی] این مسئله‌ی ضَجر که بی‌حوصلگی است، این را ما به شما جوانها عرض کنیم که یکی از بزرگ‌ترین نِعَم الهی برای انسانی که جوان هست، حوصله است. حالا این [چیزی] که ما -امثال بنده که وارد وادی پیری شدیم و مبالغی در این وادی پیش رفتیم- خوب درک می کنیم و جوانها درست توجه ندارند به این نعمت بزرگ.
 ... تنبلی هم همین‌جور [است]، تنبلی هم مثلاً [این که] فرض کنید صبح -حالا بعد از نماز- خواب رفته، گرفته خوابیده است؛ کار واجبی هم دارد، تنبلی می کند، بلند نمی شود. پهلوی زن و بچه‌اش نشسته است، تنبلی می کند؛ در یک جلسه‌ای نشسته است، تنبلی می کند؛ حرکت نمی کند، راه نمی رود. یعنی این دو خصوصیّت، دو خصوصیّتی است که یک انسان را از عمل، باز می دارد؛ از عمل صالح که عِدل ایمان است؛ شما در قرآن ملاحظه می کنید عِدل ایمان، عمل صالح است [باز می دارد]. ... بعد فرمود:”فَإنَّکَ إن ضَجِرتَ لَم تَصبِر عَلی حَقٍّ “ امام (علیه‌السلام) آن نقطه‌ی اساسی را مورد توجّه قرار می دهند؛ می فرماید «ضَجِرتَ» یعنی اگر بی‌حوصله شدی، بر حق صبر نمی کنی. .... بی‌حوصلگی خاصیّتش این است که انسان بر حق که بایستی پایداری کند، پافشاری کند، بر سر حق بماند، انسان از این محروم می ماند. وقتی که [انسان] دچار ضَجر و دچار همین حالت ملالت و حالت بی‌حوصلگی شد، بر حق پافشاری نمی کند. وقتی دچار «کَسَل» یعنی تنبلی شدی، آن وقت حق را ادا نمی‌کنی، آن کاری را که باید انجام بدهی، حقّی را که باید ادا بکنی، آن را ادا نمیکنی به خاطر تنبلی؛ به خاطر تن‌پروری و تنبلی.

[ شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای، برداشت از khamenei.ir ]

 

 

 

 

 

 

در به در وسرگردان!

 آیت ا... شیخ حسنعلی نخودکی رحمة الله علیه در باره صدق در عبادت می فرماید:« ای عزیز اگر در ایاک نعبد راستگو شدی، به یقین که در ایاک نستعین هم صادقی. زیرا اگر کسی خدا را شناخت وبه عنوان عبودیّت او را سجده کرد، نمی تواند از دیگری استعانت جوید. اما اگر او را نشناخت ونتوانست او را سجده کند، در کارهای خود حیران وسرگردان می ماند وهر لحظه به جایی نگران است زیرا رسم است که بنده ازمولای خود استعانت جوید. حال اگر انسان خدای خود را نشناخت و سجده اش به قلب نبود وبلکه به صورت بود، همچون گدایان کوچه وبازار در به در وسرگردان خواهد بود.»

[جشمه سار معرفت- صفحه۳۷ ]

 

 

 

 

 

 

ما رئیس دزدها نیستیم!

 مرحوم حامد می فرمود: «شخصی در مجالس سیدالشهدا (ع) خدمت می کرد و زیر لب این شعر را می خواند:« حسین دارم چه غم دارم؟!» شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل گفت : سید الشهدا – علیه السلام - به این شخص تفضُّل خواهد کرد و او را از هم ها و غم های قیامت نجات خواهد داد. پس از مدتی جناب شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین (علیه السلام) به حساب مردم رسیدگی می کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد. شیخ رجبعلی می گفت: با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد! ناگهان دیدم که امام حسین(علیه السلام) به فرشته ای امر می کند که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛ در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود: شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم! از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد.»

(برداشت از سایت صالحین شیعه)

 

 

 

 

 

 

جز در خانه خدا در هيچ خانه اي را نزده ام!

 مرحوم آقای فلسفی، نقل می کنند: در دوران مرجعیت آیت الله بروجردی(رحمة الله علیه) مدتی بود که وجهی به حوزه علمیه نمی رسید. فصل زمستان بود و چند هزار نفر نگران و منتظر بودند. دراین موقع حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) نامه ای نوشتند و از من خواستند که نزد چند نفر از تاجران و بازاریان تهران بروم و هزینه مورد نیاز را از آنان قرض گرفته، در اختیار آیت الله بروجردی (رحمة الله علیه) قرار دهم تا ایشان بتوانند شهریه طلّاب را بپردازند. من قبل از هراقدامی نزد آیت الله بروجردی آمدم و نامه امام خمینی را برای ایشان خواندم. آقای بروجردی از امام و توجه شان تقدیر کردند و به من گفتند: «من هشتاد سال است که جز در خانه خدا در هیچ خانه ای را نزده ام؛ شما هم واسطه نشوید که ما در خانه غیر خدا برویم. خدا خودش این وضعیت را سامان می بخشد.» گفتم: «چشم، اگر شما نمی خواهید هیچ اقدامی نمی کنم» عصر آن روز قبل از بازگشت به تهران جهت دیدار مجدد و خداحافظی، نزد آیت الله بروجردی رفتم. ایشان فرمودند: «آقای فلسفی! به محض رفتن شما، یکی از تاجران خلیج فارس آمد، وجوهاتش را حساب کرد و سهم خود را پرداخت، خداوند شهریه طلبه ها را تا سه ماه دیگرهم رساند.» توکُّل و توجّه ایشان به حضرت حق آن قدر زیاد بود که همه را شگفت زده می کرد.

[ محمد لک علی آبادی، شرح حال و کرامات اؤلیاء الهی، اتشارات هنارس ، چاپ سوم ، ۱۳۹۳ ،ص۱۱۷ ]

 

 

 

 

 

 

راهکار اشک!

 « فرشته ،این دنیا صفر تا صدش یه روز تمام می شه . همه بالاخره می میریم. اما ، فرصت شهادت همین چند روزه است.»بعد رو به قبله نشست. دست هایش را به شکل دعا بالا گرفت و با التماس گفت: « خدایا خودت از نیاز همه بنده هات آگاهی. میدانی برام تو رختخواب مُردن ننگه. خدایا شهادتِ نصیبم کن.» هیچ وقت پیش کسی گریه نمی کرد. در اوج غم و ناراحتی سرخ می شد،اما گریه نمی کرد. اما این بار پیش من زد زیر گریه و با بغض و حسرت گفت: « وقتی مصیب شهید شده بود ، یه شب خوابشِ دیدم. دستشِ گرفتم و گفتم : مصیب، من و تو همه راهکارها رو با هم قفل کردیم.تو رو بخدا این راهکار آخریِ به من بگو. مصیب جواب نداد. دستشِ سفت چسبیدم. می دانستم اگه تو خواب دست مرده رو بگیری و قَسَمِش بدی، هرچه بپرسی جواب می ده . گفتم وِلت نمی کنم تا راهکار رو بهم نگی. فکر می کنی مصیب چی گفت؟ گفت راهکارش اشکه اشک. فرشته راهکار شهادت اشکه. »
 دوباره دستش رو به حالت دعا بالا گرفت و گفت :« بارالها، اگه شهادتِ با اشک می دی، اشکا و گریه های منِ عاجزِ رو سیاه رو قبول کن . »

[ گلستان یازدهم ، خاطرات همسر سردار شهید علی چیت سازیان، تهران سوره مهر ، چاپ سوم ، ۱۳۹۵ ،ص ۲۲۵ و ۲۲۶]

 

 

 

 

 

 

 

 

یک استفتاء

سوال: اگر در معامله ای خرید و فروش با مبلغ معیّنی صورت گیرد و دو طرف توافق کنند که در صورت پرداخت ثمن معامله به‌صورت چک مدّت دار، خریدار مبلغی را علاوه بر قیمت تعیین شده به فروشنده بپردازد، آیا این کار برای آنان جایز است؟
جواب: 
در صورتی که معامله با قیمت معیّن و مشخص انجام شود و مبلغ بیشتر به‌خاطر تأخیر در پرداخت مبلغ اصلی باشد، این همان ربایی است که شرعاً حرام می باشد و به مجرّد توافق آنان بر پرداخت مقدار اضافی، آن پول حلال نمی شود.

[ اجوبة الاستفتائات، سؤال ۱۶۲۵ ]

 

دریافت نشریه برای چاپ سیاه و سفید
 

دریافت نشریه برای چاپ رنگی
 

مقالات

نظرسنجی

نظر شما در مورد طراحی سایت جدید ما و مقایسه آن با سایت قبلی چیست؟
سایت جدید بهتر است
۳۰%
سایت قبلی بهتر بود
۱۸%
سایت جدید خوب است اماکامل و جامع نیست
۱۷%
نظری ندارم
۳۶%
تمام آرا: ۵۵۱