بصیرت و دشمن شناسی
الف. مفهوم شناسی بصیرت
تشخيص خط درگيرى با دشمن
يكى از مسائل مهم، مسئلهى بصيرت است. من به شما عرض بكنم؛ بصيرت در اين دوران و در همهى دورانها به معناى اين است كه شما خط درگيرى با دشمن را تشخيص دهيد؛ كجا با دشمن درگيرى است؟ بعضىها نقطهى درگيرى را اشتباه ميكنند؛ خمپاره و توپخانهى خودشان را آتش ميكنند به سمت يك نقطهاى كه آنجا دشمن نيست، آنجا دوست است. .....خط درگيرى با دشمن را بايد ترسيم كرد، مشخص كرد؛ اين بصيرت ميخواهد. بصيرتى كه ما عرض ميكنيم، اين است. يك عدهاى از آن طرف مىافتند، يك عدهاى از اين طرف مىافتند. يك عدهاى با دشمن هم معاملهى دوست ميكنند، فرياد دشمن را هم نميشناسند، چون از حنجرهى ديگرى در مىآيد؛ يك عده هم از اين طرف، هركسى كه اندك اختلاف سليقهاى با آنها دارد، به حساب دشمن ميگذارند! بصيرت، آن خط وسط است؛ آن خط درست است. [۱]
بدانید چه می خواهید
بصیرت یعنی اینکه بدانید چه می خواهید،تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید.[۲]
مفهوم بصیرت بسیجی
بصیرت بسیجی این است که بداند امروز با تکیه به چه ایمانی و در مقابل چه کسی ایستاده است. خیال نکنید مخالفان شما چهار نفر آدمی هستند که به ظاهر ممکن است با اخم به شما نگاه کنند؛ نه، اینها برادران و خواهران شما هستند و حدّاکثر این است که در زمینهای اشتباه میکنند. مخالفان و دشمنان شما قدرتهای استکباری و غارتگران بینالمللی و کمپانیهای بزرگ اقتصادی دنیا هستند که تقریباً به طور کامل همهی رسانههای جمعی را در اختیار دارند[۳]
بصیرت یعنی روشن بینی و آمادگی برای حرکت در راه اسلام
ملت عزيز ايران: اين وحدت و اين يكپارچگى و اين تمسك شما به ارزشهاى معنوى، بزرگترين دستاوردى است كه به شما كمك مىكند كه بتوانيد در مقابل افزونطلبى و زيادهخواهى و تعدى و تجاوز استكبار ايستادگى كنيد؛ اين را حفظ كنيد؛ اين بسيار ارزش دارد. همين نمازهاى عيد، همين اجتماعات عظيم، همين راهپيمايىهاى پرشكوه، همين جوانهاى پرانگيزه و همين ملت آمادهى براى حركت، قيام، دفاع و جهاد در راه اسلام، توانسته است به همهى امت اسلامى عزت ببخشد. عزت و قدرت شما مردم در گرو تمسك به همين وحدت، همين يكپارچگى، همين بصيرت و روشنبينى است. [۴]
ب.ضرورت و اهمیت
اسلام بصیرت را لازم می داند
اسلام برای انسان، تربیت و تهذیب نفس و به دست آوردن بصیرت را لازم دانسته و در خلال برنامههای اسلامی، آنها را تأمین کرده است. بصیرت جوان، یعنی اینکه او بداند با چه وسیله و انگیزهای دنبال این هدف است؛ بداند کجا میرود و چه کار میکند. امروز ملت ایران و بخصوص جوانان از بصیرت برخوردارند؛ این را همه می فهمند. [۵]
در اين عرصهى روياروئى و رزم انسانى و جنگ ارادهها، آنچه كه ميتواند تعيينكننده باشد، عبارت است از تصميم و اراده و بصيرت و روشنبينى. [۶]
من ميخواهم روى مسئلهى بصيرت باز هم تأكيد كنم. اين تأكيد من در واقع با اين انگيزه است كه شما كه خودتان مخاطبيد، خودتان ميدانداريد، كار بر دوش شماست، برويد سراغ كارها و برنامهريزىهائى كه با بصيرتيافتن ارتباط دارد؛ اين نياز مهم را تأمين كنيد. بصيرت، نورافكن است؛ بصيرت، قبلهنما و قطبنماست. توى يك بيابان انسان اگر بدون قطبنما حركت كند، ممكن است تصادفاً به يك جائى هم برسد، ليكن احتمالش ضعيف است؛ احتمال بيشترى وجود دارد كه از سرگردانى و حيرت، دچار مشكلات و تعبهاى زيادى شود. قطبنما لازم است؛ بخصوص وقتى دشمن جلوى انسان هست. اگر قطبنما نبود، يك وقت شما مىبينيد بىسازوبرگ در محاصرهى دشمن قرار گرفتهايد؛ آن وقت ديگر كارى از دست شما برنمىآيد. پس بصيرت، قطبنما و نورافكن است. در يك فضاى تاريك، بصيرت روشنگر است. بصيرت راه را به ما نشان ميدهد. [۷]
توصیه اصلی، افزایش بصیرت
اگر من بخواهم يك توصيه به شما بكنم، آن توصيه اين خواهد بود كه بصيرت خودتان را زياد كنيد؛ بصيرت. بلاهائى كه بر ملتها وارد ميشود، در بسيارى از موارد بر اثر بىبصيرتى است. خطاهائى كه بعضى از افراد ميكنند - مىبينيد در جامعهى خودمان هم گاهى بعضى از عامهى مردم و بيشتر از نخبگان، خطاهائى ميكنند. نخبگان كه حالا انتظار هست كه كمتر خطا كنند، گاهى خطاهايشان اگر كماً هم بيشتر نباشد، كيفاً بيشتر از خطاهاى عامهى مردم است - بر اثر بىبصيرتى است؛ خيلىهايش، نميگوئيم همهاش.[۸]
هر گونه حرکت عمومی به یک بصیرت عمومی احتیاج دارد
این که ملاحظه می کنید بنده مکرر در دیدار جوانها، دانشجویان، قشرهای مختلف مردم، بر روی بصیرت تکیه می کنم، برای این است که در وضع بسیار مهم امروز دنیا و موقعیت استثنایی کشور عزیز ما ـ امروز در دنیا که موقعیت ممتازی است ـ هر گونه حرکت عمومی به یک بصیرت عمومی احتیاج دارد.البته من این را به شما بگویم:امروز بصیرت جوانهای ما هم از جوانان آن روزگار اول انقلاب و در اثنای انقلاب، یقینا بیشتر است.خیلی چیزها را شما امروز می دانید، برای شما جزو واضحات است، که آن روزها باید برای جوانها، آنها را شرح می دادیم، بیان می کردیم؛ اما امروز جوانهای ما اینها را می دانند؛ بصیرت بالاست.در عین حال من تأکید می کنم بر روی بصیرت. [۹]
بصیرتی عمّارگونه
شما افسران جوان جنگ نرم هستید و عرصهی جنگ نرم، بصیرتی عمّارگونه و استقامتی مالکاشتروار میطلبد؛ با تمام وجود، خود را برای این عرصه آماده کنید. .[۱۰]
رفتار منطقى و عقلائى همراه با بصيرت
انقلابى بايد بصير باشد، بايد بينا باشد، بايد پيچيدگىهاى شرائط زمانه را درك كند. مسئله اينجور ساده نيست كه يكى را رد كنيم، يكى را اثبات كنيم، يكى را قبول كنيم؛ اينجورى نميشود. بايد دقيق باشيد، بايد شور انقلابى را حفظ كنيد، بايد با مشكلات هم بسازيد، بايد از طعن و دق ديگران هم روگردان نشويد، اما بايد خامى هم نكنيد؛ مراقب باشيد. مأيوس نشويد، در صحنه بمانيد؛ اما دقت كنيد و مواظب باشيد رفتار بعضى از كسانى كه به نظر شما جاى اعتراض دارد، شما را عصبانى نكند، شما را از كوره در نبرد. رفتار منطقى و عقلائى يك چيز لازمى است .[۱۱]
تحلیل درست ، حضور هوشیارانه، بانشاط و فعال در صحنه
مسؤولیت بزرگ دانشجویان بسیجی تحلیل درست، بررسی کارشناسانه و ریشه یابی مسایل اساسی کشور و جهان اسلام و حضور هوشیارانه، بانشاط و فعال در صحنه است.[۱۲]
ضرورت کسب قدرت تحليل و تشخيص در شناخت نقشهى دشمن
قدرت تحليل بايد پيدا كرد، قدرت تشخيص بايد پيدا كرد. امام - كسى كه پدر همهى اين جريان بود، حق حيات به گردن جامعه و اين حركت عظيم داشت - فرمودند اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نيستند؛ اين حرف امام (رضوان اللَّه عليه) است. او به ما ياد داد كه راه را تشخيص بدهيم، حركت صحيح را تشخيص بدهيم، نقشهى دشمن را بفهميم و بخوانيم تا بتوانيم بفهميم كدام كار در جهت دشمن و در خط دشمن است و كدام كار در ضد اوست. پس بصيرت، عنصر اول است. بصيرت را نبايد فراموش كرد.[۱۳]
فكر و تحليل و روشن بينى نياز اساسی بسيج دانشجويى
بسيج دانشجويى نيازهائى دارد؛ نيازهاى اصلى و عنصرى و اساسى: نياز اولش به فكر و تحليل و روشن بينى است. فكر، تفكر، انديشه پردازى - يا به قول شماها كارِ تئوريك - در زمينه ى مسائل اسلام، در زمينه ى مسائل انقلاب، در زمينه ى مسائل بين المللى و در زمينه ى مسائل جارى؛ به طورى كه دانشجوى بسيجى، در هر جمع دانشجويى، ذهن روشنتر، زبان گوياتر و ابتكار بيشترى داشته باشد. [۱۴]
آگاهي سياسي را در خودتان تقويت کنيد که فريب تبليغات دشمن را نخوريد. اين هم يک رکن اساسي است. از اين هم نمي شود گذشت. بخصوص شما جواناني که مشغول تحصيل علم هستيد، نمي توانيد از اين بگذريد. [۱۵]
نقش بسیج در مسائل کلان سیاسی
همانطور که امام فرمودند، سپاه، ارتش و نیروهای مسلّح نباید در سیاست دخالت کنند. اما معنای فرمودهی امام این نیست که نیروی عظیم بسیج، حق ندارد در قضیهی عظیمی مثل انتخابات، حرکت شایسته و مناسبی انجام دهد. چرا مسائل را با هم مخلوط میکنند؟![۱۶].
آگاهیهای ضروری بسیجی
در اینجا سه سؤال مهم مطرح است: اول، چه کسانی بسیجی را گرامی میدارند؟ دوم، چه کسانی از بسیجی عصبانی یا ناراحتند؟ سوم، بسیجی چه وظایفی را باید بر خودش حتم و لازم کند؟ شناختن موضعگیریها، اشخاص و ابعاد گوناگون آنها یکی از وظایف هر مسلمانی است. مسلمان باید آگاه باشد - فرق هم نمیکند؛ همه باید این آگاهی را داشته باشند - این آگاهی، آگاهی کلاس و درس و دیپلم و لیسانس و اجازهی اجتهاد و علوم حوزهای نیست؛ این آگاهىِ همگانی است که شهری و روستایی، باسواد و بیسواد، پیر و جوان، زن و مرد، اگر بسیجی است، باید این آگاهیها را پیدا کند.[۱۷]
چهطور دشمن را بشناسیم؟ چهطور تمایلات او را کشف کنیم؟ چهطور بفهمیم که این کار به نفع دشمن یا به ضرر دشمن است؟ این همان نقطهی اساسی است. این همان جایی است که به اهتمام کامل، مطلقاً سهلانگاری نکردن و هوشیاری و بیداری کامل احتیاج دارد. اگر هم در جایی برای انسان مطلب روشن نیست، آن جا نباید حرکت کند. اگر دیدید زیر پا محکم است، پا بگذارید؛ اگر دیدید مشکوک است، پا نگذارید. بنابراین محافظهکار نباشید، اما هوشیار باشید؛ این، آن خط سیاسی است. البته سخت است و آسان نیست؛ اما شما هم مرد کارِ سختید؛ بسیجی هستید و باید این کار سخت را به عهده بگیرید. [۱۸]
تهاجم فقط تهاجم نظامى نيست. دشمن به آن نقاطى متوجه ميشود كه پشتوانه ى استقامت ملى ماست. دشمن وحدت ملى و ايمان عميق دينى را هدف قرار ميدهد. دشمن روحيه ى صبر و استقامت مردان و زنان ما را هدف قرار ميدهد؛ اين تهاجم از تهاجم نظامى خطرناكتر است.در تهاجم نظامى شما طرفتان را ميشناسيد، دشمنتان را مى بينيد؛ اما در تهاجم معنوى، تهاجم فرهنگى، تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشمتان نمى بينيد. هوشيارى لازم است. [۱۹]
مگر مجموعهی بسیجی - آن هم بسیجىِ انقلاب و دانشجوی انقلاب - میتواند نسبت به مسائل سیاسی کشور بی تفاوت یا بدون موضع و بدون نظر باشد!؟ مگر چنین چیزی ممکن است!؟ من، شما دانشجوهای بسیجی را توصیه میکنم به این که محافظهکار نشوید و همواره دانشجو و بسیجی - به همان معنای مثبت و پُرخون و پُرتپش - باقی بمانید. البته دنبالهی این که میگوئیم «محافظهکار نشوید» این است که «ولی هوشیار هم باشید». کاملاً هوشیار باشید. شعار میدهید: دانشجو بیدار است! بله، همین توقع هست؛ من میخواهم به شما عرض بکنم: بیدار باشید. بیداری دانشجو هم فقط بیزاری از امریکا نیست. . [۲۰]
ضرورت هوشیاری مضاعف بسیج
بسیج، در سرتاسر کشور هوشیار باشد. همهی نیروهای مسلح - ارتش، سپاه و نیروهای انتظامی - باید هوشیار باشند. همه باید هوشیار باشند؛ اما بسیج، احتیاج به هوشیاری مضاعف دارد. آحاد بسیج در هرجا هستند - در شهر، در ده، در عشایر، در دانشگاه، در حوزهی علمیه، در دبیرستان، در بازار، در اداره، در کارخانه - باید هوشیار باشند. دشمن، برای ضربه زدن به انقلاب و اسلام، از یک راه نمیآید؛ از راههای مختلف میآید. باید چشمتان را باز کنید، متوجه باشید و دشمن را بشناسید. [۲۱]
برنامهريزى برای تقویت بصيرت
ما بايد برنامهريزى بلندمدت داشته باشيم. مراكز فكر، كانونهاى فكر، مراكز سياسى و فرهنگى .... اين كارها را بايد بكنند و ميكنند هم - آن چيزى كه من در مجموعه ميتوانم عرض كنم، اين است كه يك زمينهى اساسى براى برنامهريزىهاى بلندمدت هست كه اين را من بارها تذكر دادم، اينجا هم لازم ميدانم يك قدرى دربارهاش بيشتر صحبت كنم و آن، مسئلهى بصيرتيافتن است. در باب بصيرت، بنده در سال اخير و قبل از آن خيلى صحبت كردم؛ ... من ميخواهم روى مسئلهى بصيرت باز هم تأكيد كنم. اين تأكيد من در واقع با اين انگيزه است كه شما كه خودتان مخاطبيد، خودتان ميدانداريد، كار بر دوش شماست، برويد سراغ كارها و برنامهريزىهائى كه با بصيرتيافتن ارتباط دارد؛ اين نياز مهم را تأمين كنيد. [۲۲]
بصيرت، شرط لازم موفقيت كامل
براى موفقيت كامل، بصيرت، شرط لازم است، اما شرط كافى نيست. به تعبير طلبگى ماها، علت تامهى موفقيت نيست. براى موفقيت، شرائط ديگرى هم لازم است؛ ... اما بصيرت شرط لازم است. اگر همهى آن چيزهاى ديگر باشد، بصيرت نباشد، رسيدن به هدف و موفقيت، بسيار دشوار خواهد بود. [۲۳]
بصیرت، روشنگر فضای فتنه و جنگ نرم
یکی از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند، بد دل کنند، اختلاف ایجاد کنند؛ یک بهانه ای پیدا کنند،با این بهانه بین مردم ایجاد اختلاف کنند؛ مثل همین قضایای بعد از انتخابات امسال که دیدید یک بهانه ای درست کردند، بین مردم ایجاد اختلافی کردند.خوشبختانه مردم با بصیرتند.اینجور کاری در کشورهای دیگر اوضاع کشور را بکلی عوض کرد؛ در جاهای دیگر، تردید افکنی در دلهای مردم نسبت به یکدیگر؛ یک بهانه ای مثل بهانه ی انتخابات را پیش بکشند، ایجاد تردید کنند، دلها را نسبت به یکدیگر چرکین کنند، مردم را در مقابل هم قرار بدهند، بعد در میانه، عناصر دست آموز مغرض معاند را به کارهای خلاف وادار کنند و مسؤولین کشور نتوانند تشخیص بدهند کی بود، چی شد.این جزو طرحهای اساسی است.اینجور کاری را دنبال می کنند. خوب، شما ببینید در یک چنین وضعیتی چه چیزی بیش از همه برای انسان مهم است؟ بصیرت.[۲۴]
بصیرت یعنی جدایی از عوام زده گی
جزو «عوام» قرار نگرفتن، بدين معنا نيست كه حتما در پى كسب تحصيلات عاليه باشيد؛ نه! گفتم كه معناى «عوام» اين نيست. اى بسا كسانى كه تحصيلات عاليه هم كردهاند؛ اما جزو عوامند. اى بسا كسانى كه تحصيلات دينى هم كردهاند؛ اما جزو عوامند. اى بسا كسانى كه فقير يا غنىاند؛ اما جزو عوامند. عوام بودن، دست خود من و شماست. بايد مواظب باشيم كه به اين جرگه نپيونديم. يعنى هر كارى مىكنيم از روى بصيرت باشد. هر كس كه از روى بصيرت كار نمىكند، عوام است. لذا، مىبينيد قرآن دربارهى پيغمبر مىفرمايد: «ادعوا الىالله على بصيرة انا و من اتبعنى.» يعنى من و پيروانم با بصيرت عمل مىكنيم، به دعوت مىپردازيم و پيش مىرويم. پس، اول ببينيد جزو گروه عواميد يا نه. اگر جزو گروه عواميد، به سرعت خودتان را از آن گروه خارج كنيد. بكوشيد قدرت تحليل پيدا كنيد؛ تشخيص دهيد و به معرفت دست يابيد.[۲۵]
ج. راهکارهای بصیرت افزایی
خواندن آثار خوب، گفتگو با انسانهاى مورد اعتماد و پخته
اين بىبصيرتى را بخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهاى مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوى تقليدى - كه هر چه گفت، شما قبول كنيد. نه، اين را من نميخواهم - از بين ببريد. كسانى هستند كه ميتوانند با استدلال، آدم را قانع كنند؛ ذهن انسان را قانع كنند. و حتّى حضرت ابىعبداللَّهالحسين (ع) هم از اين ابزار در شروع نهضت و در ادامهى نهضت استفاده كرد.[۲۶]
قران عامل مهم بصیرت افزایی
در فضاى زندگى ما بايد قرآن حكومت كند و بركات قرآنى موج بزند. در سايهى قرآن است كه معرفت و بصيرت و شجاعت و اقدام ما معنا پيدا مىكند و به سمت هدفهاى درست متوجه مىشود.[۲۷]
افزایش اخلاص
بسيجى بودن اركانى دارد. همهى ما بايد اين اركان را روزبهروز در خودمان تقويت كنيم جوانان عزيز! بارها گفتيم كه در درجهى اول، روحيهى اخلاص و روحيهى بصيرت است. اين اخلاص و بصيرت روى هم اثر ميگذارند. هرچه بصيرت شما بيشتر باشد، شما را به اخلاص عمل نزديكتر ميكند. هرچه مخلصانهتر عمل كنيد، خداى متعال بصيرت شما را بيشتر ميكند. «اللَّه ولىّ الّذين امنوا يخرجهم من الظّلمات الى النّور»؛ خدا ولى شماست. هرچه به خدا نزديكتر شويد، بصيرت شما بيشتر خواهد شد و حقايق را بيشتر مىبينيد. نور كه بود، انسان ميتواند واقعيات و حقايق را مشاهده كند. وقتى نور نباشد، انسان واقعيات را هم نميتواند ببيند؛ «والّذين كفروا اوليائهم الطّاغوت يخرجونهم من النّور الى الظّلمات». وقتى طغيان جلوى چشم انسان را بگيرد، وقتى هوىهاى نفس - كه طاغوت حقيقىاند و در وجود خود ما بدتر از فرعونند - جلوى چشم ما را بگيرند، وقتى جاهطلبىها و حسادتها و دنياطلبىها و هوىپرستىها و شهوترانىها جلوى چشم ما را بگيرند، واقعيات را هم نميتوانيم مشاهده كنيم. [۲۸]
د. عرصه ها و محورهای بصیرت افزایی
جوان ها باید فکر کنند،بیاندیشند و بصیرت خودشان را افزایش دهند.باید با مسئله ی بصیرت اهمیت بدهند،بصیرت در هدف،بصیرت در وسیله،بصیرت در شناخت دشمن،بصیرتی در شناخت موانع راه،وقتی بصیرت بود،آنوقت شما می دانید با کی طرفید.ابزار لازم را با خودتان بر می دارید.بصیرت یعنی اینکه بدانید چه می خواهید،تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید.[۲۹]
معرفت به فلسفهی بسیج
شما بسیجیها بدانید که باید آگاهیهایتان را تقویت کنید؛ معرفت به فلسفهی بسیج - همین مطلبی که من عرض کردم - معرفت به کارهایی که بسیج نسبت به آن حسّاس است. ممکن است یک اتفاقی هم در گوشه و کنار کشور بیفتد - یک مسألهی سیاسی، یک مسألهی حزبی، یک مسألهی جناحی - این ارتباطی به مسائل اصلی انقلاب ندارد. اینجا بسیج احساساتی نمیشود و دخالت نمیکند. آنجایی که مسألهی ارزشها مطرح است، آنجایی که مسألهی اساس انقلاب مطرح است، آنجایی که مسألهی حاکمیت دین خدا مطرح است، آنجایی که دشمن میخواهد از فرصتهای به خیال خود به دست آمدهاش علیه این انقلاب عظیم و شکوهمند بهرهبرداری کند، آنجا جای حضور بسیج است. فلسفهی بسیج آنجا معنا میدهد. این آگاهی را باید بسیجیها در خودشان تقویت کنند. البته به عهدهی مسؤولان بسیج هم هست. در میان شما، فرماندهان نیز حضور دارند - چه فرماندهان بسیجی و چه فرماندهان سپاهی - به این نکات توجّه کنند. این دلهای پاک و نورانی، این روحهای جوشان و قلبهای تپنده، این ایمانهای راسخ و پُرطراوت و شاداب را با بار آگاهیهای فراوان هرچه ممکن است بیشتر تقویت کنید. این جزو کارهای لازم است. [۳۰]
من به شما عرض کنم، در همهی مکاتب اینگونه است؛ وقتی یک فکری، یک مکتبی، یک انقلابی، یک آرمان بزرگی، یک سخن بزرگی در دنیا مطرح میشود، یک مدتی دشمنها گیج و ویج هستند و نمیدانند چه کار کنند؛ اما بعد از مدتی که از گیجی خارج شدند، بنا میکنند به ناخن زدن، شبهه کردن، خدشه کردن. در مورد انقلاب ما از این کارها کردند. بعد از آنکه از آن گیجی اولیه خلاص شدند، بنا کردند به خیال خودشان خدشهی فکری و علمی در مبانی انقلاب؛ راجع به اصل انقلاب، راجع به اصولی از قانون اساسی، راجع به ولایت فقیه، راجع به وحدت دین و سیاست و از این قبیل حرفها. بنا کردند به خدشههایی که صورتاً برای آدم ناآگاه، منطقی بود، اما باطناً پوچ بود. این هم مربوط به یک دورهای است؛ این دوره را انقلاب گذرانده است. بعد از اینکه چنین شبهههایی در فضا مطرح شد، آن وقت انقلاب شروع میکند به شکوفه کردن، دل خود را باز کردن، شبههها را پاسخ گفتن و منطق مستدل خود را عرضه کردن. این کار بحمداللَّه در جمهوری اسلامی و در انقلاب آغاز شده است؛ آن هم به صورت خوب. فضلای جوان، روشنفکران آگاه حوزههای مقدّس علمیه و برخی عناصر دانشگاهی، در زمینههای گوناگون، راجع به مبانی انقلاب یا مسائل مربوط به انقلاب - چه در تاریخ، چه در فلسفهی سیاسی، چه در مسائل دینی - شروع کردند به مطالب بسیار خوب. کتابهای خوبی هم نوشتهاند، سخنان خوبی هم گفتهاند. البته اینگونه سخنان با هوچیگری مخالفان روبهرو میشود - این قهری است - اما آن هوچیگریها تأثیری ندارد. این کتابها را، این سخنها را، این فکرها را باید پیدا کنید و آگاهیها را بالا ببرید.[۳۱]
ضرورت کسب بصیرت در همه حوزه ها
در زندگی پیچیده اجتماعی امروز، بدون بصیرت نمی شود حرکت کرد.جوانها باید فکر کنند، بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند.معلمان روحانی،متعهدان وجود در جامعه ی ما از اهل سواد و فرهنگ،از دانشگاهی و حوزوی،باید به مسئله ی بصیرت اهمیت بدهند؛ بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راه های جلوگیری از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است.وقتی بصیرت بود،آن وقت شما می دانید با کی طرفید،ابزار لازم را با خودتان برمی دارید.یک روز شما می خواهید تو خیابان قدم بزنید، خوب، با لباس معمولی،با یک دمپایی هم می شود رفت تو خیابان قدم زد؛ اما یک روز می خواهید بروید قله ی دماوند را فتح کنید، او دیگر تجهیزات خودش را می خواهد.بصیرت یعنی اینکه بدانید چه می خواهید، تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید.[۳۲]
بصیرت افزایی در فضای مغشوش
بنده بارها بر روی بصیرت تکیه می کنم، به خاطر این که مردم بدانند چه اتفاقی دارد می افتد؛ ببینید آن دستی را که دارد صحنه گردانی می کند، صحنه را شلوغ می کند تا در خلال شلوغی های مردم، یک عنصر خائنی، یک عنصر دست نشانده و دست آموزی بیاید کاری را که آنها می خواهند، انجام بدهد و نشود او را توی مردم پیدا کرد؛ این کاری است که دشمن می خواهد انجام بدهد.هر اقدامی که به بصیرت منتهی بشود، بتواند عنصر خائن را، عنصر بدخواه را از آحاد مردم و توده ی مردم جدا کند، او را مشخص کند، این خوب است.هر اقدامی که فضا را مغشوش کند، مشوش کند، انسانها را نسبت به یکدیگر مردد کند، فضای تهمت آلود باشد.مجرم و غیر مجرم در آن مخلوط بشوند، این فضا مضر است، مخالف است. [۳۳]
افزایش بصيرت در شناسايى دشمن
بصیر باشید در شناسایی دشمن. بصیر باشید در شناسایی ترفندهای دشمن. ببینید دشمن چطور میخواهد جمهوری اسلامی را در سطح جهان بد معرفی کند، یا با شکلهای غلط معرفی کند! البته موفّق که نمیشود. تبلیغات دشمن، انصافاً تبلیغات حسابشدهای است. این را باید قبول کنیم. پول خرج میکنند؛ میلیاردها دلار خرج میکنند، برای اینکه بتوانند حرفی را جعل کنند که وقتی این حرف بر بال امواج رادیوهایشان قرارگرفت و با یکی دو واسطه به گوش فردی از ملت ایران رسید، در دل او اثر کند. چقدر دروغها همینطور درست کردند! اینها متخصّصینی برای این طور کارها دارند. لذا هدفشان را باید فهمید. هدف آنها این است که ما را از اسلام جداکنند؛ ملّت را از مسؤولین جداکنند؛ ملّت را از انقلاب دلسرد کنند؛ ملّت را از آینده جهاد و دفاعش ناامید کنند؛ ملّت را از میدان و مرکز صحنه مبارزه عقب بزنند. البته باید بدانند که هرگز در این خواستنها، موفّق نخواهند شد. [۳۴]
جوانان عزيز! بسيجيان عزيز! هر جاى كشور كه هستيد، اين بصيرت را روزبهروز زياد كنيد. نگذاريد بعضى از نيازهاى مادى و مسائل كوچك، جلو بصيرتها را بگيرد. بصيرتتان را حفظ كنيد و دشمنتان را بشناسيد. دشمن، ترفندهاى گوناگون دارد؛ و آن ملتى موفق مىشود كه فريب نخورد. بصير باشيد در شناسايى دشمن. بصير باشيد در شناسايى ترفندهاى دشمن. ببينيد دشمن چطور مىخواهد جمهورى اسلامى را در سطح جهان بد معرفى كند، يا با شكلهاى غلط معرفى كند! البته موفق كه نمىشود. [۳۵]
ه. آثار بصیرت
خودسازی و بصیرت اساس ایستادگی بسیج
خودسازی لازم است و بصیرت را هم باید روزبهروز بیشتر کنید. وقتی بصیرت انسان زیاد شد، استقامت و پایداری هرگز تمام نمی شود و وسوسهی وسوسهکنندگان و شکلک درآوردن دشمنِ عاجز، انسان را از میدان خارج نمی کند. [۳۶]
بسیج بر اساس بصیرت و روشنایىِ گوهر ایمان در دل او، ایستاده و مستحکم است و چون این استحکام متّکی به آن بصیرت است، تمامشدنی نیست. [۳۷]
هوشیاری و آمادگی موجب یأس دشمن
امام بزرگوار، این خطوط را برای ما درست مشخص کردند. هر چیزی که دیدید دشمن روی آن حساسیت نشان میدهد، شما هم روی آن حساس بشوید و بفهمید که دشمن از اینجا میخواهد رخنه کند. وقتی که میبینید دشمنان خبیث، نسبت به ملت و انقلاب و پایبندی مردم به انقلاب تبلیغات میکنند، بدانید که دشمن از پایبندی مردم به انقلاب و از حضور آنها در صحنههای انقلاب میترسد. حضور شما در صحنههای انقلاب و هوشیاری و آمادگیتان، دشمن را مأیوس خواهد کرد. [۳۸]
هوشیاری، خبرویت در میدان سیاسی و فرهنگی
«امروز ما در میدان نظامی جنگ نداریم، اما عزیزان من! در میدان سیاسی و فرهنگی یک جنگ حقیقی وجود دارد، هشیارانه و مدبرانه باید کار کرد. در میدان جنگ نظامی- آنها که بودهاند، میدانند- هیچ لشکری به این ترتیب که سرش را پایین بیندازد و تفنگها را بگیرد و مرتب شلیک کند و جلو برود، به جایی نمیرسد، همهشان را درو میکنند، لذا باید نقشه بکشد، باید دشمن را دور بزند، باید از غفلت دشمن استفاده کند، باید طراحی تاکتیکی بکند تا موفق بشود، در جنگ سیاسی و فرهنگی هم عیناً همینطور است، اگر سرمان را پایین بیندازیم و همین طور جلو برویم، کاری صورت نمیگیرد، تدبیر، آگاهی، هوشیاری، خبرویت و حسابگری دقیق بر اساس اصول لازم است و شما این کارها را بکنید. [۳۹]
بصيرت، کارآمدترین نوع دفاع
دفاع هم هميشه، با آلات قهريّه نيست؛ با مشت نيست، با تفنگ نيست. گاهي دفاع، با فهميدن است. گاهي دفاع، با زبان است. گاهي دفاع از حقيقت، با حضور در جايي است. شايد يکي از بزرگترين خدماتي که انقلاب به ملت ايران کرد، اين بود که ذهنها را باز کرد، ذهنها را سياسي کرد، چشمها را باز کرد، و همه را با مسائل کشور آشنا کرد. اين آشنايي و اين بصيرت، بايد روزبه روز بيشتر و زيادتر شود. اگر اين بشود، دشمن هيچ کاري نمي تواند انجام دهد. شما بدانيد مسؤولين کشور، همه آماده هستند براي اين که وظايف خودشان را به بهترين وجهي انجام دهند. [۴۰]
نقش بصيرت، نورافكن ، قبلهنما و قطبنماست
بصيرت، نورافكن است؛ بصيرت، قبلهنما و قطبنماست. توى يك بيابان انسان اگر بدون قطبنما حركت كند، ممكن است تصادفاً به يك جائى هم برسد، ليكن احتمالش ضعيف است؛ احتمال بيشترى وجود دارد كه از سرگردانى و حيرت، دچار مشكلات و تعبهاى زيادى شود. قطبنما لازم است؛ بخصوص وقتى دشمن جلوى انسان هست. اگر قطبنما نبود، يك وقت شما مىبينيد بىسازوبرگ در محاصرهى دشمن قرار گرفتهايد؛ آن وقت ديگر كارى از دست شما برنمىآيد. پس بصيرت، قطبنما و نورافكن است. در يك فضاى تاريك، بصيرت روشنگر است. بصيرت راه را به ما نشان ميدهد. [۴۱]
بصیرت عامل کندی تیغهای دشمن
این که من در طول چند سال گذشته همیشه بر روی بصیرت تأکید کرده ام، به خاطر این است که یک ملتی که بصیرت دارد، مجموعه ی جوانان یک کشور وقتی بصیرت دارند، آگاهانه حرکت می کنند و قدم بر می دارند، همه ی تیغهای دشمن در مقابل آنها کند می شود.بصیرت این است.بصیرت وقتی بود، غبارآلودگی فتنه نمی تواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بیندازد.اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهی در راه بد قدم می گذارد.شما در جبهه ی جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشه خوانی بلد نباشید، اگر قطب نما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه می کنید می بینید در محاصره ی دشمن قرار گرفته اید؛ راه را عوضی آمده اید، دشمن بر شما مسلط می شود.این قطب نما همان بصیرت است.[۴۲]
افزایش و عمق بخشی به بصیرت
جوان عزیز!هر چه می توانید در افزایش بصیرت خود، در عمق بخشیدن به بصیرت خود، تلاش کنید و نگذارید، نگذارید دشمنان از بی بصیرتی ما استفاده کنند؛ دشمنم به شکل دوست جلوه کند، حقیقت به شکل باطل و باطل در لباس حقیقت.امیرالمؤمنین در یک خطبه ای از جمله ی مهمترین مشکلات جامعه همین را می شمارند.«انما بدء الوقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تبتدع یخالف فیها کتاب الله». در همین خطبه، امیرالمؤمنین می فرماید:اگر حق به طور واضح در مقابل مردم آشکار و ظاهر بشود، کسی نمی تواند زبان علیه حق باز کند.اگر باطل هم خودش به طور آشکار نشان بدهد، مردم به سمت باطل نخواهند رفت.«ولکن یؤخذ من هذا ضعث و من هذا ضعث فیمزجان».آن کسانی که مردم را می خواهند گمراه بکنند، باطل را به صورت خالص نمی آورند؛ باطل و حق را آمیخته می کنند، ممزوج می کنند، آن وقت نتیجه این می شود که:«فهنالک یستولی الشیطان علی اولیائه»؛ حق، برای طرفداران حق هم مشتبه می شود.این است که بصیرت می شود اولین وظیفه ما.نگذاریم حق و باطل مشتبه بشود. [۴۳]
بصیرت یعنی برجسته کردن شاخصها و نشان دادن معالم الطریق
بايد شاخص ايجاد بشود؛ مايز، شاخص سازى، معالمالطريق. اگر چنانچه سر دو راهى تابلوئى نباشد كه نشان بدهد راهِ فلان جا از كجاست، طرف راست است يا طرف چپ است، اين سير كننده و رونده، به خطا خواهد افتاد. اگر چند راهى باشد، گمراه خواهد شد. شاخص بايد معيّن كرد، انگشت اشاره را بايستى واضح مقابل چشم همه قرار داد تا بتوانند گمراه نشوند. در دنيائى كه اساس كار دشمنان حقيقت بر فتنهسازى است، اساس كار طرفداران حقيقت بايست بر اين باشد كه بصيرت را، راهنمائى را، هرچه ميتوانند، برجستهتر كنند و اين شاخصها را، اين مايزها را، اين معالمالطريق را بيشتر، واضحتر، روشنتر در مقابل چشم مردم قرار بدهند، كه مردم بفهمند، تشخيص بدهند و گمراه نشوند.[۴۴]
بصیرت مردم موجب ثبات سیاسی مستمر كشور
تلاش ملت عزيز ما و هوشمندى و آگاهى و بصيرت مردم عزيز ما در اين استان و در سرتاسر كشور، موجب شده است كه كشور ما از يك ثبات سياسى مستمرى برخوردار باشد؛ اين نعمت بزرگى است. قدرتمندان زورگو و تجاوزگر، يكى از سلاحهاشان اين است كه در كشورهائى بىثباتى ايجاد كنند، كه نمونهى آن را شما مشاهده ميكنيد؛ هم در منطقهى خودمان، و هم در مناطق ديگر اين دنياى بزرگ. مىبينيد كه قدرتمندان هر جا توانستهاند، هر جا در كشورى طمعى ورزيدهاند، براى اينكه سلطهى خود را در آن كشورها و در آن مناطق مستقر كنند، بين مردم آن كشور يا مردم آن كشور با كشور همسايه، بىثباتى ايجاد كردند؛ ايجاد اختلاف كردند، ايجاد درگيرى كردند، تا بىثباتى در نظامها به وجود بيايد؛ از اين بىثباتى، كارخانجات اسلحهسازى استفاده كنند، كارتلها و تراستها و بنگاههاى بزرگ اقتصادىِ حاكم بر دستگاه سياسى غرب استفاده كنند. امروز يكى از سياستهاى دستگاههاى استكبار، ايجاد بىثباتى است. آن وقت در يك چنين شرائطى، نظام جمهورى اسلامى به بركت ايمان شما مردم، به بركت بصيرتى كه به فضل الهى در ملت ما وجود دارد، توانسته است به كورى چشم دشمنان، يك كشور با ثبات و استقرار به وجود بياورد. [۴۵]
مجلس جايگاه بسيار مهمى است؛ خانهى ملت است؛ تجليگاه عزت ملى ماست؛ مىتواند عزت اسلامى و عزت ملى ما را به دنيا نشان دهد؛ تأمينكنندهى منافع عمومى است. با قوانين مجلس است كه مسؤولان مىتوانند حركت كنند و پيش بروند. مجلس مىتواند حافظ امنيت ملى باشد؛ مىتواند سد مستحكمى در برابر تعرض دشمنان و طمعورزى بيگانگان باشد. خصوصيات يك مجلس مطلوب اين است. وقتى مردم در انتخابات شركت كنند و با چشم باز و با بصيرت، كسى را كه شرايط لازم را در او مىبينند، انتخاب كنند و به مجلس بفرستند، مجلس خواهد توانست چنين نقش بزرگى را ايفا كند. مجلس - همانطور كه امام فرمودند - عصارهى فضايل ملت است. وقتى مردم در انتخابات بيشتر شركت كنند، كارآمدى و اعتبار مجلس بيشتر مىشود و توان خدمترسانى پيدا مىكند.[۴۶]
و. پیامدهای بی بصیرتی
عدم بصيرت و صبر عامل تمام مشکلات بشر
عزيزان من! تمام مشکلاتي که براي افراد يا اجتماعات بشر پيش مي آيد، بر اثر يکي از اين دو است: يا عدم بصيرت، يا عدم صبر. يا دچار غفلت مي شوند، واقعيتها را تشخيص نمي دهند، حقايقها را نمي فهمند، يا با وجود فهميدن واقعيّات، از ايستادگي خسته مي شوند. لذاست که به خاطر يکي از اين دو، يا هر دو، تاريخ بشر پُر از محنتهاي بزرگ ملتهاست؛ پُر از غلبه ي زورگويان عالم بر ملتهاي ضعيف النّفس و غافل است. دهها سال - گاهي صدها سال - يک ملت مقهور سياست يک جهانخوار و يک قدرت بزرگ بوده است. چرا؟ مگر اينها انسان نبوده اند؟ بله، انسان بوده اند؛ ليکن يا بصيرت نداشته اند، يا اگر بصيرت داشته اند، در راه آن آگاهي خود، فاقد صبر لازم را بوده اند؛ يعني يا بيداري نداشته اند، يا پايداري نداشته اند.[۴۷]
در طول سالهاي قبل از انقلاب، هرچه شما عقب برويد، محنت، ذلّت، بدبختي، فشارهاي گوناگون از طبقات حاکم و سلطه و زورگويي و تحقير از طرف قدرتهاي بيگانه را در کشور ما مي بينيد. ... ملت ما همين ملت بود و همين استعدادها را داشت اما به خاطر حکومتهاي ناباب و به خاطر تربيتهاي غلط، بصيرت و صبرش کم بود. وقتي در برهه اي از زمان، آگاهان جامعه، بزرگان جامعه، دانايان جامعه و کسي مثل امام بزرگوار پيدا شدند، در مردم بصيرت دميدند، مردم را به صبر وادار کردند، «و تواصوا بالحق و تواصوبالصبر» را در جامعه رايج کردند، اين درياي خروشان به وجود آمد و توانست آن تاريخ سرتاپا ذلّت و محنت را قطع کند و تسلّط بيگانگان را بر اين کشور از ميان بردارد.[۴۸]
اگر يك ملت وقتى به دنبال يك هدفى حركت ميكند، نداند سر راه او چه خطراتى است، چه كمينكردههائى هستند، چه بايد كرد در مقابل اينها، خود را رها كند، قيد و بندهاى خود را رها كند، بىخيال باشد، ضربه خواهد خورد. همهى ملتهائى كه در جهت يك هدف بزرگى حركت كردند و وسط راه ضربه خوردند و گاهى آنچنان افتادند كه ديگر قرنها بلند نشدند، مشكلشان از همين جا آغاز شد: ندانستند چى در انتظار آنهاست و خود را براى مواجههى با آن آماده نكردند. درسهاى گذشته اين كمك را به ما ميكند كه راهمان را بفهميم، بشناسيم، كمينها را بشناسيم، كمينكردهها را بشناسيم..[۴۹]
بصيرت و آمادگى عامل یأس دشمن
بزرگترين ثروت براى يك نظام همين است كه مردم پشت سرش باشند. .... حقيقت اين است كه در كشور ما حكومت و مردمى وجود ندارد - همه يكى اند - مسئولين حكومت، از شخص حقير اين بنده گرفته تا ديگران، هر كدام قطرههائى هستيم در اقيانوس عظيم اين ملت. رحمت خداوند بر روان پاك امام بزرگوارمان كه سلسلهجنبان اين حركت عظيم، او بود؛ و رحمت خداوند بر روان پاك شهداى عزيزمان كه آنها بودند كه پيشروان و سابقون اين حركت عظيم بودند، كه «و السّابقون السّابقون. اولئك المقرّبون اينها هستند كه راه را باز كردند، هموار كردند؛ و رحمت خدا بر شما مردم عزيز، بر شما جوانان عزيز، كه اينجور بصيرت و آمادگى را از خودتان نشان ميدهيد و دشمن را از دست اندازى به كشورتان و نظامتان و انقلابتان مأيوس ميكنيد. [۵۰]
ضعف تحلیل عامل همه مشکلات
در خودتان بصيرت ايجاد كنيد. قدرت تحليل در خودتان ايجاد كنيد؛ قدرتى كه بتوانيد از واقعيتهاى جامعه يك جمعبندى ذهنى براى خودتان بهوجود آوريد و چيزى را بشناسيد. اين قدرت تحليل خيلى مهم است. هر ضربهاى كه در طول تاريخ ما مسلمانان خورديم، از ضعف قدرت تحليل بود. در صدر اسلام هم ضرباتى كه خورديم، همينطور بوده كه حالا اينها بحثهاى تفسيرى زيادى دارد. در دورههاى گوناگون ديگر هم همينطور است. نگذاريد كه دشمن از بىبصيرتى و ناآگاهى ما استفاده كند و واقعيتى را واژگونه در چشممان جلوه دهد.[۵۱]
من از سابق مكرر گفتهام كه اگر ملتى قدرت تحليل خودش را از دست بدهد، فريب و شكست خواهد خورد. اصحاب امام حسن، قدرت تحليل نداشتند؛ نمىتوانستند بفهمند كه قضيه چيست و چه دارد مىگذرد. اصحاب اميرالمؤمنين، آنهايى كه دل او را خون كردند، همه مغرض نبودند؛ اما خيلى از آنها - مثل خوارج - قدرت تحليل نداشتند. قدرت تحليل خوارج ضعيف بود. يك آدم ناباب، يك آدم بدجنس، يك آدم زباندار پيدا مىشد و مردم را به يك طرف مىكشاند؛ شاخص را گم مىكردند. در جاده، هميشه بايد شاخص مورد نظر باشد. اگر شاخص را گم كرديد، زود اشتباه مىكنيد. اميرالمؤمنين مىفرمود: اول، بصيرت، هوشمندى، بينايى، قدرت فهم و تحليل، و بعد صبر و مقاومت و ايستادگى. از آنچه كه پيش مىآيد، انسان زود دلش آب نشود. راه حق، راه دشوارى است.[۵۲]
از دست رفتن فرصت ها و نعمت ها
لحظه را بايد شناخت، نياز را بايد دانست. فرض بفرمائيد كسانى در كوفه دلهاشان پر از ايمان به امام حسين بود، به اهلبيت محبت هم داشتند، اما چند ماه ديرتر وارد ميدان شدند؛ همهشان هم به شهادت رسيدند، پيش خدا هم مأجورند؛ اما كارى كه بايد بكنند، آن كارى نبود كه آنها كردند؛ لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن كار را انجام ندادند. اگر كارى كه توابين در مدتى بعد از عاشورا انجام دادند، در هنگام ورود جناب مسلم به كوفه انجام ميدادند، اوضاع عوض ميشد؛ ممكن بود حوادث، جور ديگرى حركت بكند. شناسائى لحظهها و انجام كار در لحظهى نياز، خيلى چيز مهمى است. مشكل برخى از افراد و مجموعهها اين است؛ بىايمان نيستند، بىشوق و بىمحبت هم نيستند؛ اما لحظهشناس نيستند.[۵۳]
تجربه تلخ بىبصيرتى در دوران امیرالمومنین
بصيرت خودتان را بالا ببريد، آگاهى خودتان را بالا ببريد. من مكرر اين جملهى اميرالمؤمنين را به نظرم در جنگ صفين در گفتارها بيان كردم كه فرمود: «الا و لايحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر» ميدانيد، سختى پرچم اميرالمؤمنين از پرچم پيغمبر، از جهاتى بيشتر بود؛ چون در پرچم پيغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زير پرچم اميرالمؤمنين دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائى را ميزد كه دوست ميزند؛ همان نماز جماعت را كه تو اردوگاه اميرالمؤمنين ميخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفين و نهروان – ميخواندند. حالا شما باشيد، چه كار ميكنيد؟ به شما ميگويند: آقا! اين طرفِ مقابل، باطل است. شما ميگوئيد: اِ، با اين نماز، با اين عبادت! بعضىشان مثل خوارج كه خيلى هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خيلى. اميرالمؤمنين از تاريكى شب استفاده كرد و از اردوگاه خوارج عبور كرد، ديد يكى دارد با صداى خوشى ميخواند: «أمّن هو قانت ءاناء اللّيل» - آيهى قرآن را نصفه شب دارد ميخواند؛ با صداى خيلى گرم و تكان دهندهاى - يك نفر كنار حضرت بود، گفت: يا اميرالمؤمنين! به به! خوش به حال اين كسى كه دارد اين آيه را به اين قشنگى ميخواند. اى كاش من يك موئى در بدن او بودم؛ چون او به بهشت ميرود؛ حتماً، يقيناً؛ من هم با بركت او به بهشت ميروم. اين گذشت، جنگ نهروان شروع شد. بعد كه دشمنان كشته شدند و مغلوب شدند، اميرالمؤمنين آمد بالاسر كشتههاى دشمن، همين طور عبور ميكرد و ميگفت بعضىها را كه به رو افتاده بودند، بلندشان كنيد؛ بلند ميكردند، حضرت با اينها حرف ميزد. آنها مرده بودند، اما ميخواست اصحاب بشنوند. يكى را گفت بلند كنيد، بلند كردند. به همان كسى كه آن شب همراهش بود، حضرت فرمود: اين شخص را ميشناسى؟ گفت: نه. گفت: اين همان كسى است كه تو آرزو كردى يك مو از بدن او باشى، كه آن شب داشت آن قرآن را با آن لحن سوزناك ميخواند! اينجا در مقابل قرآن ناطق، اميرالمؤمنين (عليه افضل صلوات المصلّين) ميايستد، شمشير ميكشد! چون بصيرت نيست؛ بصيرت نيست، نميتواند اوضاع را بفهمد.[۵۴]
عدم توانایی نقش آفرینی در جامعه
اگرشما اعلم علما هم باشيد، ولي زمانتان را نشناسيد، محال است بتوانيد براي جامعهي اسلامي امروز مفيد واقع شويد. اگر ندانيم كه استكبار چه كار ميخواهد بكند و دشمنان ما چه كساني هستند و از كجا نفوذ ميكنند، و اگر متوجه نباشيم كه در جامعهي ما چه ميگذرد و چه مشكلاتي وجود دارد و علاجش چيست، و اگر اطلاع نداشته باشيم كه در جبههبنديهاي امروز جهان چه جايگاهي داريم، نميتوانيم نقش واقعي خود را ايفا كنيم.... هرچه مقام بالاتر باشد، آگاهيهاي بيشتر و وسيعتري مورد لزوم است.[۵۵]
افزایش ضربه پذیری
ما در طول تاريخ تشيع، به خاطر عدم آگاهي علما از حقايق جريانات دنيا، خيلي ضربه خورديم; بخصوص در دويست سال اخير كه دنيا شكل جديدي پيدا كرد و استعمار پديد آمد و سياستها عوض شد و دولتهاي اروپايي وارد ميدان سياست جهاني شدند و به كشورهاي اسلامي تعرض كردند.هرگاه ما عالم دين و تقي و باهوش و زرنگ و دقيقي مثل ميرزاي شيرازي و شيخ انصاري داشتيم، از شر دشمن محفوظ ميمانديم و برنده بوديم; ولي آنجا كه قدري غفلت و ناآگاهي در كار بوده است، ضرر ميكرديم، كه آن ضرر، به يك نفر و يك حوزه و يك مجموعه و يك شهر و يك سال و چند سال محدود نميشد; بلكه در برخي موارد اثرش تا پنجاه سال تمام، جامعهي اسلامي را تحت فشار قرار ميداد.ديگر نبايد تسليم ناآگاهيها شويم. بايد آگاهي و بصيرت را در خودمان تقويت كنيم. [۵۶]
در خودتان بصيرت ايجاد کنيد. قدرت تحليل در خودتان ايجاد کنيد؛ قدرتي که بتوانيد از واقعيتهاي جامعه يک جمعبندي ذهني براي خودتان به وجود آوريد و چيزي را بشناسيد. اين قدرت تحليل خيلي مهمّ است. هر ضربه اي که در طول تاريخ ما مسلمانان خورديم، از ضعف قدرت تحليل بود. در صدر اسلام هم ضرباتي که خورديم، همين طور بوده که حالا اينها بحثهاي تفسيري زيادي دارد. در دوره هاي گوناگون ديگر هم همين طور است. نگذاريد که دشمن از بي بصيرتي و ناآگاهي ما استفاده کند و واقعيتي را واژگونه در چشممان جلوه دهد.[۵۷]
گم کردن جهتگيرى بزرگترين خطر
براى يك رزمنده بزرگترين خطر اين است كه جهتگيرى را گم كند؛ نداند دشمن كجاست، دوست كجاست. اگر ندانست دشمن كجاست و دوست كجاست، آنوقت ممكن است به طرف دوست آتش كند؛ به خيال اينكه دارد به طرف دشمن آتش ميكند. اينها خيلى خطرناك است. بعضى از ما به طرف دوستانمان آتش ميكنيم، خيال ميكنيم به طرف دشمن داريم آتش ميكنيم! بعضى از ما غفلت ميكنيم از اينكه ايجاد اختلاف مذهبى، نقشه و طرح دشمن است براى اينكه ما را مشغول به خودمان كند. غفلت ميكنيم؛ همه ى همت يك شيعه ميشود كوبيدن سنى، همه ى همت يك سنى ميشود كوبيدن شيعه. خوب، اين خيلى تأسف آور است. و دشمن اين را ميخواهد.[۵۸]
ز. موانع بصیرت
هوای نفس مانع بصیرت
گاهى بصيرت هم وجود دارد، اما در عين حال خطا و اشتباه ادامه پيدا ميكند؛ كه گفتيم بصيرت شرط كافى براى موفقيت نيست، شرط لازم است. در اينجا عواملى وجود دارد؛ يكىاش مسئلهى نبود عزم و اراده است. بعضىها حقايقى را ميدانند، اما براى اقدام تصميم نميگيرند؛ براى اظهار تصميم نميگيرند؛ براى ايستادن در موضع حق و دفاع از حق تصميم نميگيرند. البته اين تصميم نگرفتن هم عللى دارد: گاهى عافيتطلبى است، گاهى تنزهطلبى است، گاهى هواى نفس است، گاهى شهوات است، گاهى ملاحظهى منافع شخصى خود است، گاهى لجاجت است. [۵۹]
وقتى جاهطلبىها و حسادتها و دنياطلبىها و هوىپرستىها و شهوترانىها جلوى چشم ما را بگيرند، واقعيات را هم نميتوانيم مشاهده كنيم.ديديد بعضىها نتوانستند واقعياتِ جلوى چشم را ببينند، نتوانستند تشخيص بدهند. در فتنهى طراحىشدهى پيچيدهى سال ۸۸ حقايقى جلوى چشم مردم بود؛ نگذاشتند يك عدهاى اين حقايق را ببينند، بفهمند؛ نديدند، نفهميدند. وقتى در يك كشور فتنهگرانى پيدا ميشوند كه براى جاهطلبى خودشان، براى دست يافتن به قدرت، براى رسيدن به اهدافى كه به صورت آرزو در وجود خودشان متراكم و انباشته كردند، حاضر ميشوند به مصلحت يك كشور، به حقانيت يك راه پشت كنند و لگد بزنند؛ كارى ميكنند كه سردمداران غربى و دشمنان درجهى يك ملت ايران به هيجان مىآيند و سر شوق مىآيند و از آنها حمايت ميكنند، اين يك حقيقت روشن است؛ اين چيزى نيست كه وقتى نور هست، انسان آن را نبيند؛ اما بعضى نديدند، بعضى نمىبينند، بعضى درك نميكنند؛ بعضى به خاطر ظلمت دل، حتّى درك هم ميكنند، اما حاضر نيستند به اين فهم ترتيب اثر بدهند؛ اينها همه عوارض هواى نفس است؛ اينها همه نتيجهى امر و نهى همان فرعون درونى ماست، همان فيل مستِ هوى و هوس است كه شرع مقدس چكشى از تقوا و ورع به دست مؤمن ميدهد كه بر سر اين فيل مست بكوبد و او را آرام كند. اگر توانستيم اين را در وجود خودمان آرام كنيم، آن وقت دنيا نورانى خواهد شد، همه چيز را مىبينيم، چشم ما مىبيند؛ اما وقتى هوىپرستى باشد، نمىبيند. شما كه بسيجى هستيد، جوان هستيد، دلهاى شما پاك است، نورانى است، با صفاى باطنِ خودتان ميتوانيد اين روحيه را، اين حالت را در خودتان تقويت كنيد. بسيجى باصفاست، نورانى است. [۶۰]
ح. بصیرت شاخص بسیج
بصيرت و ايمان، معيار بسيج
معيار بسيج، بصيرت است و ايمان. ايمان از دل او مي جوشداو را به كار وادار مي كند؛ بصيرت هم به او تفهيم ميكند كه چگونه حركت كند، معيارها را چگونه تشخيص بدهد، راه را چگونه طى كند. اين معناى بسيجى است. [۶۱]
بسيج، شاخص بصيرت را براى خود حفظ كرد
آنچه كه راه را مشخص ميكند، بصيرت است. ..... بسيجيان در قبال پيچيدگى اوضاع توانستهاند در ذهن خود و فكر خود و شخصيت خود پيچيدگى ايجاد كنند و بشناسند؛ قضاياى سال ۸۸ اين را نشان داد. ممكن بود خيلىها اشتباه كنند و خيلىها هم اشتباه كردند؛ اگرچه اكثر آن كسانى كه اشتباه كرده بودند، به فاصلهى كمى اشتباه را تصحيح كردند؛ اما حركت عظيم بسيج، اين شاخص بصيرت و اين پرچم بصيرت را براى خود حفظ كرد؛ اشتباه نكرد؛ همان طور كه اميرالمؤمنين (عليه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا يعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهرهها نميشود حق را تشخيص داد. يك چهرهى موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تكريم است؛ اما او نميتواند شاخص حق باشد. گاهى چهرهى موجهى مثل بعضى از صحابهى پيغمبر راه را عوضى ميروند، اشتباه ميكنند. بايد حق را شناخت، بايد راه را تشخيص داد تا بفهميم اين شخص حق است يا باطل. هر كه از اين راه رفت، حق است؛ هر كه از راه حق نرفت، مردود است. حق را بايد شناخت. جماعت جوانِ مؤمنِ گردآمدهى در زير سقف بسيج و پرچم بسيج، اين بصيرت را نشان دادند؛ نشان دادند بابصيرتند. بصيرت، عنصر اول است. در آينده هم بايد همين جور باشد. [۶۲]
بصيرت، اخلاص، عمل بهنگام شاخص بسيجيان
آنچه كه براى همهى ما، براى همهى بسيجيان عزيز، براى جوانها در هر نقطهاى از اين عرصهى عظيم كه مشغول كار هستند، بايد به عنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از اين سه عنصر: بصيرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. اين سه عنصر را هميشه با يكديگر توأم كنيد و در نظر داشته باشيد. اين عناصر سهگانه بايد براى ما شاخص باشد؛ بصيرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. [۶۳]
ط. لغزشگاههاى بىبصيرتى
آدم گاهى مىبيند كه متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بىبصيرتىاند؛ نميفهمند؛ اصلاً ملتفت نيستند. يك حرفى يكهو به نفع دشمن مي پرانند؛ به نفع جبههاى كه همتش نابودى بناى جمهورى اسلامى است به نحوى. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاى بدى هم نيستند، نيت بدى هم ندارند؛ اما اين است ديگر. بىبصيرتى است ديگر.[۶۴]
ايراد كار بسيارى از كسانى كه در لغزشگاههاى بىبصيرتى لغزيدند و سرنگون شدند، اين است كه نگاه نكردند و چشم خودشان را بر يك حقايق واضح بستند. انسان بايد نگاه كند؛ وقتى كه نگاه كرد، آنگاه خواهد ديد. ما خيلى اوقات اصلاً حاضر نيستيم يك چيزهائى را نگاه كنيم. انسان مىبيند منحرفينى را كه اصلاً حاضر نيستند نگاه كنند. آن دشمن عنود را كار نداريم - حالا اين را بعداً عرض خواهم كرد؛ «و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوّا» - بعضىها هستند كه انگيزه دارند و با عناد وارد ميشوند؛ خوب، دشمن است ديگر؛ بحث بر سر او نيست؛ بحث بر سر من و شماست كه توى عرصه هستيم. ما اگر بخواهيم بصيرت پيدا كنيم، بايد چشم را باز كنيم؛ بايد ببينيم. يك چيزهائى هست كه قابل ديدن است. اگر ما از آنها سطحى عبور كنيم، آنها را نبينيم، طبعاً اشتباه مي كنيم.
من يك مثال از تاريخ بزنم. در جنگ صفين لشكر معاويه نزديك به شكست خوردن شد؛ چيزى نمانده بود كه بكلى منهدم و منهزم شود. حيلهاى كه براى نجات خودشان انديشيدند، اين بود كه قرآنها را بر روى نيزهها كنند و بياورند وسط ميدان. ورقههاى قرآن را سر نيزه كردند، آوردند وسط ميدان، با اين معنا كه قرآن بين ما و شما حكم باشد. گفتند بيائيد هرچه قرآن ميگويد، بر طبق آن عمل كنيم. خوب، كار عوامپسند قشنگى بود. يك عدهاى كه بعدها خوارج شدند و روى اميرالمؤمنين شمشير كشيدند، از ميان لشكر اميرالمؤمنين نگاه كردند، گفتند اين كه حرف خوبى است؛ اينها كه حرف بدى نمي زنند؛ ميگويند بيائيم قرآن را حكم كنيم. ببينيد، اينجا فريب خوردن است؛ اينجا لغزيدن به خاطر اين است كه انسان زير پايش را نگاه نميكند. هيچ كس انسان را نميبخشد اگر بلغزد، به خاطر اينكه زير پايش را نگاه نكرده، پوست خربزه را زير پاى خودش نديده. آنها نگاه نكردند. آنها اگر ميخواستند حقيقت را بفهمند، حقيقت جلوى چشمشان بود. اين كسى كه دارد دعوت ميكند و ميگويد بيائيد به حكميت قرآن تن بدهيم و رضايت بدهيم، كسى است كه دارد با امام منتخبِ مفترضالطاعه ميجنگد! او چطور به قرآن معتقد است؟ اميرالمؤمنين علىبنابىطالب غير از اينكه از نظر ما از طرف پيغمبر منصوص و منصوب بود، اما آن كسانى هم كه اين را قبول نداشتند، اين مسئله را قبول داشتند كه آن روز بعد از خليفهى سوم، همهى مردم با او بيعت كردند، خلافت او را قبول كردند؛ شد امام، شد حاكم مفترضالطاعهى جامعهى اسلامى. هر كس با او ميجنگيد، روى او شمشير ميكشيد، وظيفهى همهى مسلمانها بود كه با او مقابله كنند. خوب، اگر اين كسى كه قرآن را سر نيزه كرده، حقيقتاً به قرآن معتقد است، قرآن ميگويد كه تو چرا با على ميجنگى. اگر واقعاً به قرآن معتقد است، بايد دستهايش را بالا ببرد، بگويد آقا من نميجنگم؛ شمشيرش را بيندازد. اين را بايد ميديدند، بايد ميفهميدند. اين مطلب مشكلى بود؟ اين معضلى بود كه نشود فهميد؟ كوتاهى كردند. اين ميشود بىبصيرتى. اگر اندكى تدبر و تأمل ميكردند، اين حقيقت را ميفهميدند؛ چون اينها خودشان در مدينه اصحاب اميرالمؤمنين بودند؛ ديده بودند كه در قتل عثمان، عوامل و دستياران خود معاويه مؤثر بودند؛ آنها كمك كردند به كشته شدن عثمان؛ در عين حال پيراهن عثمان را به عنوان خونخواهى بلند كردند. آنها خودشان اين كار را كردند، مقصر خودشان بودند، اما دنبال مقصر ميگشتند. ببينيد، اين بىبصيرتى ناشى از بىدقتى است؛ ناشى از نگاه نكردن است؛ ناشى از چشم بستن بر روى يك حقيقت واضح است. [۶۵]
۲. دشمن شناسی
الف. ضرورت شناخت دشمن
احتیاج داریم دشمن را بشناسیم. آن کسانی که امروز سعی میکنند از این هیولا یک چهرهی موجّهی معرّفی کنند، اینها دارند خیانت میکنند؛ اینها دارند جنایت میکنند. این کسانی که این حقیقت روشن را کتمان میکنند، این دشمنی خباثتآلود را در زیر پردههای توجیه می پوشانند، اینها دارند خیانت میکنند به این ملّت. کشور ما و ملّت ما احتیاج دارد دشمن را بشناسد، عمق دشمنی را بفهمد و احتیاج دارد به اینکه خود را آماده کند برای مواجهه. این مواجهه همیشه مواجههی سخت نیست، مواجههی در میدان جنگ نظامی نیست؛ دشوارتر از آن، مواجههی در میدان جنگ نرم است، در میدان فرهنگ است، در میدان سیاست است، در میدان زندگی اجتماعی است. ملّت عزیز ایران، امروز به پیام شهیدان نیازمند است؛ احتیاج به این پیام دارد. ملّت ما احتیاج دارد به این پیام امیدبخش، این پیام افشاگر،. [۶۶]
اگر صحنه را نشناسيم، اگر دوست را نشناسيم، دشمن را نشناسيم، اگر امروز نظام سلطه را نشناسيم، استكبار را نشناسيم، چطور ميتوانيم با حكمت و درايت حركت كنيم؟ چطور ميتوانيم درست برنامهريزى كنيم؟ لذا بايد بشناسيم.[۶۷]
سه هدف دشمن
عزیزان من! ما در شناختن دشمن، دچار اشتباه نخواهیم شد؛ این را دشمن بداند! خیال نکند که اگر آمدند و چند نفر آدم سادهلوح و معمّم را وادار کردند که حرفی بزنند، ما اشتباه میکنیم و خیال میکنیم که دشمن ما اینها هستند! اینها کسی نیستند! دشمن، خود را پشت پرده پنهان میکند. دشمن که جلو نمیآید و خود را نشان نمیدهد. دشمن سعی میکند شناخته نشود! آن کسی که سینه سپر میکند و به خیال خود جلو میآید، یک عامل است؛ ممکن است خودش هم نداند عامل است! امام بزرگوار، مکرّر میفرمود که گاهی دشمن با ده واسطه، یک نفر را تحریک میکند که حرفی بگوید، یا کاری را انجام دهد! اگر شما بخواهید دشمن را بشناسید، باید ده واسطه را طی کنید و بروید. دشمن انقلاب در ایران - یعنی ایادی استکبار جهانی - راحت میتوانند ده واسطه پیدا کنند و خودشان را در حوزه قم، به بیچارهای برسانند و او را به حرفی، به گفتهای و به یک موضعگیرىِ غلط و ناشیانه وادار کنند! آنقدر در کشور، ورشکستگان سیاسی، ضربت خوردههای از انقلاب، تودهنی خوردههای از همین بسیج، .... هستند که واسطه بشوند تا آن ده واسطه را درست کنند. [۶۸]
اهداف دشمن
دشمن طبق نقشههای خود، سه هدف را دنبال میکند. اول: عقب نگه داشتن کشور از لحاظ اقتصادی؛ برای اینکه دولت را - که دولتی مکتبی و وفادار و هوادار ارزشهای اسلامی است - ناکارآمد و نالایق و بی کفایت جلوه بدهند؛ لذا وضع اقتصادی برای این منظور، طبق نقشههای دشمن باید عقب بماند. دوم: عقب نگه داشتن علمی؛ برای اینکه آیندهی کشور، جز با نردبانِ علم، ترقی و پیشرفت نخواهد کرد. ملت ایران چارهای جز این ندارد که از لحاظ علمی بنیهاش را تقویت کند و در علم پیش برود؛ استعدادش را هم خدا داده است. سوم: بر هم زدن اتحاد و انسجامی که بین ملت ایران - یا بین ملت ایران و ملتهای مسلمان - وجود دارد؛ که آن وقت شعار «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» را مطرح کردیم.
ب. دشمنی با بسیج
بسیجی هدف اصلی دشمن
عناصر بسیجی در هر کجا هستند، باید درست توجّه کنند که دشمن، آنها را هم به عنوان شخص و هم به عنوان بسیجی هدف گرفته است. این توجّه باید این نتیجه را داشته باشد که هر عنصر بسیجی روزبهروز مانعِ در مقابل دشمن را مستحکمتر کند. این مانع چگونه مستحکمتر میشود؟ استحکام مانع انسانی در مقابل دشمن، با بالا رفتن بصیرت و ایمان و با خودسازی امکانپذیر است. [۶۹]
بسيج، آرام - مثل يك اقيانوسِ
دشمنان اين انقلاب يكى از اصلى ترين نقاط حمله ى خود را هميشه بسيج قرار داده اند. بسيج را متهم كردند. در ميدانهاى سياسى، بازيگران سياسى هرچه خواستند عليه بسيج گفتند. بسيج، آرام - مثل يك اقيانوسِ آرام و پر عمق - در پاسخ به آنها چيزى نگفت و چيزى نميگويد؛ و چيزى نگوئيد. [۷۰]
راز دشمنی با بسیج
باید راز حمله تبلیغاتی به بسیج را فهمید. چرا در تبلیغات جهانی و رادیوها به بسیج اهانت میشود؟ چرا آن کسانی که همیشه چشم به دهان بیگانگان دارند تا حرف آنها را تکرار کنند، نسبت به بسیج زبان به ناسزا میگشایند؟ بسیج را که در خور تشریف، تعظیم و تحسین است مورد اهانت و بیمهری قرار میدهند؟ چون نقش بسیج را در حفظ استقلال ملی، در حفظ غرور ملی، در حفظ افتخارات ملی، در تأمین منافع ملی، و بالاخره و بالاتر از همه در اعتلای پرچم اسلام و نظام جمهوری اسلامی میدانند، به جد با بسیج دشمنند، اما دشمنی آنها فایدهای ندارند. [۷۱]
هيچ تشكل ديگرى قابل مقايسهى با مجموعهى بسيج نيست. اين شكل سازمانيابى بسيجى هم ديگر قابل تكرار نيست، قابل تقليد نيست؛ اين مخصوص خود بسيج است، خصوصيت هم متعلق به بسيج است. نشناختن اين، ظلم است به بسيج. و وقتى انسان حقيقت بسيج را مي داند، آن وقت مي فهمد سرّ مخالفت ها و دشمنىها و عنادهائى كه هدايت ميشود از طرف دشمنان انقلاب و دشمنان كشور و دشمنان نظام به سوى بسيج؛ علت اين دشمنىها را انسان ميفهمد. قلههاى بلند، بيشتر آماج قرار مي گيرند. نشانهاى برجسته، زودتر مورد توجه واقع مي شوند و آماج دشمنى قرار مي گيرند.[۷۲]
بسيج خار چشم دشمنان
از اول انقلاب تا امروز، بسيج خار چشم دشمنان بوده؛ چه دشمنان داخلى و چه دشمنان خارجى. هميشه بسيج مورد تهاجم لفظى و عملى دشمنان قرار داشته است. سمپاشى و لجن پراكنى عليه بهترين جوانان اين كشور كه در صفوف بسيج مستقرند، مخصوص يك دوره از دوره هاى پس از انقلاب نيست؛ از اول بوده، تا امروز هم بوده است؛ خواهد بود؛ بعد از اين هم خواهد بود. البته دشمنان موفقيت هاى بسيج را مى بينند. [۷۳]
دشمنى با بسيج، يعنى دشمنی با مجاهدت و تلاش
ابراز دشمنى با بسيج، يعنى ابراز دشمنى با مجاهدت و تلاش و نشاط و كار در همه ى ميدان ها. خيلى روشن است كه آرزومندانِ ناكامى اين ملت، از بسيج ناراحتند. هر كس آرزومند است كه اين ملت ناكام بشود و شكست بخورد، از حضور بسيج ناراحت است. همه ى دشمنان، همه ى حاسدان، همه دل بستگان به دشمن در داخل، از بسيج خوش شان نمى آيد. [۷۴]
دشمنان مي دانند كه حضور بسيجى، واقعيت بسيج در كشور و در ميان ملت ايران چقدر اهميت دارد؛ لذا همت ميگمارند بر اينكه اين حقيقت مؤثر و كارآمد و نافذ را مورد تهاجم قرار بدهند. [۷۵]
غافلان همسو با دشمانند
ما ادعا نمی کنیم آن شخص یا آن صدا مزدور امریکاست؛ نه، ممکن است از روی غفلت باشد. اما ادعا میکنیم همسوی امریکاست؛ همسوی دشمن است. اگر غافل است، باید غفلت را از خود دور کند.هر حقیقتی دشمنانی و پاسدارانی دارد. دشمنان آن حقیقت، به دشمنی کردن با آن حقیقت اکتفا نمی کنند؛ بلکه با پاسداران آن حقیقت هم دشمنی می کنند؛ حتّی دشمنی آنها با پاسداران آن حقیقت، گاهی وحشیانهتر و بیرحمانهتر از دشمنی آنها با خود آن حقیقت است؛ چون میدانند اگر این نباشد، با آن حقیقت راحت میشود دست و پنجه نرم کرد؛ این از آن حقیقت حراست می کند.[۷۶]
سرویسهای جاسوسی دشمنان بسیج
چه کسی از بسیجی عصبانی است؟ جواب این هم معلوم است. هر کسی از انقلاب عصبانی است، هر کسی از حاکمیت اسلام ناراضی است، هر کسی از رواج ارزشهای اسلامی ناراحت است، باید از بسیج عصبانی و ناراحت باشد. بزرگترین دشمن بسیج و بسیجی، سرویسهای جاسوسی امریکا و اسرائیلند. آنها بسیار با بسیجیها بدند؛ چون هدف عمدهای که امروز سرویسهای جاسوسی امریکا و اسرائیل برای خودشان تعریف کردهاند، برچیدن بساط انقلاب است. البته من عرض می کنم، خواب خوش دیدهاند، خیر باشد! بیست سال است که این خواب را می بینند - مربوط به امروز نیست - بیست سال است که تودهنی می خورند؛ امروز هم تودهنی خواهند خورد. علت هم واضح است: چون با اساس دشمنند؛ با آن نیروىِ جوشانِ تمام نشدنی ای هم که دور این اساس را محکم گرفتهاند و از آن حمایت می کنند، دشمنند. این امر طبیعی است. البته اگر در گوشهای صدایی از کسی علیه بسیج بلند شود،[۷۷]
مخالفان بسیج
بعضی تصوّر کردند که با پایان جنگ، بسیج هم پایان خواهد گرفت. بعضی هم صلاحاندیشی کردند که با پایان دوران جنگ، دیگر احتیاجی به بسیج نیست! فکرهایی که از نور بصیرتِ معنوی برخوردار نیست، بهتر از این محصولی نمی دهد. بسیج، آن روز از مرزهای نظامىِ جغرافیایی کشور دفاع کرد و در میدان رزم توانست خود را نشان دهد؛ اما مگر مرزهای دفاعی انقلاب فقط به مرزهای جغرافیایی منحصر می شود؟[۷۸]
تضعیف رهبری نقطه اصلی حمله دشمن
دشمن برای مبارزه با انقلاب، انواع و اقسام روشها را تجربه کرده است. این دفعه به خیال خود خواستند روش مؤثّرتری را تجربه کنند و آن، هدف گرفتن رهبری است! یقیناً بعد از مطالعه زیاد و با اطلاع از اوضاع و احوال گوناگونی توانستهاند به این نتیجه برسند که باید رهبری را هدف قرار داد! چرا؟ به خاطر اینکه میدانند در کشور، اگر یک رهبری مقتدر وجود داشته باشد، همه توطئههای آنها نقش بر آب خواهد شد؛ والّا اینها با شخص، طرف نیستند! شخص، برای اینها مهم نیست؛ هر کس باشد. مگر همین کسانی که امروز به این زبان خشن حرف میزنند و اینطور ناجوانمردانه سیل تهمت و افترا روانه میکنند، با امام، طرف نشدند؟! همین افراد با امام هم طرف شدند؛ دل امام را پر از خون کردند، که امام در آن نامه، به آن اشاره فرمود! همین کارها را با رهبری میکنند؛ چون میدانند رهبری در جامعه اسلامی و ایران اسلامی، گرهگشاست. .[۷۹]
[۱]- بيانات در دیدار بسيجيان استان خراسان شمالى،۱۳۹۱/۰۷/۲۴
[۲]- دیدار با مردم چالوس و نوشهر ۱۵/۷/۱۳۸۸
[۳] - بیانات در دیدار بسیجیان و پرسنل سپاه پاسداران استان گیلان ۱۳۸۰/۰۲/۱۶
[۴]- بيانات در خطبههاى نماز عيد سعيد فطر ۲۴/۸/۱۳۸۳
[۵] - بیانات در دیدار بسیجیان و پرسنل سپاه پاسداران استان گیلان ۱۳۸۰/۰۲/۱۶
[۶] - بيانات در اجتماع مردم اسفراين ۱۳۹۱/۰۷/۲۲
[۷] - بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم ۱۳۸۹/۰۸/۰۴
[۸]- دیدار با اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر، ۱۸/۵/۱۳۸۸
[۹]- دیدار با مردم چالوس و نوشهر، ۱۵/۷/۱۳۸۸
[۱۰]- پیام شفاهی به تشکلهای دانشجویی انقلابی ۱۳۹۲/۱۱/۲۳
[۱۱]- بيانات در ديدار طلاب، فضلا و اساتيد حوزه علميه قم ۲۹/۷/۱۳۸۹
[۱۲]- دیدار جمعی از اعضای تشکل بسیج دانشجویی دانشگاههای سراسر کشور با رهبر انقلاب ۱۳۷۹/۱۱/۲۴
[۱۳] - بيانات در ديدار هزاران نفر از بسيجيان استان قم ۱۳۸۹/۰۸/۰۲
[۱۴]- بيانات معظم له در ديدار هزاران نفر از اعضاى بسيج دانشجويى دانشگاههاى سراسر كشور ۱۳۸۶/۰۲/۳۱
[۱۵]- بيانات مقام معظّم رهبرى در آستانه سالروز تسخير لانه جاسوسى امريكا و روز ملّى مبارزه با استكبار ۱۳۷۳/۰۸/۱۱
[۱۶]- بیانات در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) ۱۳۷۵/۰۳/۲۰
[۱۷]- بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان اردبیل ۱۳۷۹/۰۵/۰۶
[۱۸] - بيانات در ديدار هزاران نفر از اعضاى بسيج دانشجويى دانشگاههاى سراسر كشور ۱۳۸۶/۰۲/۳۱
[۱۹] - بيانات در ديدار خانواده هاى شهدا و ايثارگران كردستان ۱۳۸۸/۰۲/۲۲
[۲۰] - بيانات معظم له در ديدار هزاران نفر از اعضاى بسيج دانشجويى دانشگاههاى سراسر كشور ۱۳۸۶/۰۲/۳۱
[۲۱] - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ۱۳۶۹/۰۹/۰۷
[۲۲]- بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم ۴/۸/۱۳۸۹
[۲۳]- همان
[۲۴]- دیدار با بسیجیان کشور، به تاریخ ۴/۹/۱۳۸۸
[۲۵]- . بيانات در جمع فرماندهان لشكر ۲۷ محمد رسولالله(ص) ۲۰/۳/۱۳۷۵
[۲۶]- دیدار با اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر، ۱۸/۵/۱۳۸۸
[۲۷]- بیانات در دیدار با مردم بوشهر ۱۱/۱۰/۱۳۷۰
[۲۸]- بيانات در جمع ۱۱۰ هزار بسيجی در روز عيد غدير ۱۳۸۹/۰۹/۰۴
[۲۹]- بیانات در دیدار با مردم چالوس و نوشهر ۱۵/۷/۱۳۸۸
[۳۰]- بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان اردبیل ۱۳۷۹/۰۵/۰۶
[۳۱]- همان
[۳۲]- دیدار با مردم چالوس و نوشهر ۱۵/۷/۱۳۸۸
[۳۳]- دیدار با بسیجیان کشور ۴/۹/۱۳۸۸
[۳۴]- بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار فرماندهان «بسيج» سراسر كشور ۱۳۷۱/۰۸/۲۷
[۳۵]- همان
[۳۶] - بیانات در دیدار بسیجیان و پرسنل سپاه پاسداران استان گیلان ۱۳۸۰/۰۲/۱۶
[۳۷] - همان
[۳۸] - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ۱۳۶۹/۰۹/۰۷
[۳۹] - دیدار با دانشجویان بسیجی، بهمن ۱۳۷۹
[۴۰] - بيانات در جمع بسيجيان به مناسبت هفته بسيج ۱۳۷۶/۰۹/۰۵
[۴۱]- بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم ۴/۸/۱۳۸۹
[۴۲]- دیدار با مردم چالوس و نوشهر ۱۵/۷/۱۳۸۸
[۴۳]- دیدار با مردم چالوس و نوشهر، ۱۵/۷/۱۳۸۸
[۴۴]- بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون ۲۲/۹/۱۳۸۸
[۴۵]- بيانات در دیدار بسيجيان استان خراسان شمالى،۱۳۹۱/۰۷/۲۴
[۴۶]- بيانات در اجتماع بزرگ مردم قزوين ۲۵/۹/۱۳۸۲
[۴۷]- بيانات در ديدار گروه كثيرى از دانشجويان و دانش آموزان به مناسبت سيزدهم آبان ماه ۱۳۷۷/۰۸/۱۲
[۴۸]- همان
[۴۹]- دیدار مردم مازندران در سالگرد حماسه ۶ بهمن ۶/۱۱/۱۳۸۸
[۵۰]- بيانات در ديدار مردم قم در سالگرد قيام ۱۹ دى ۱۹/۱۰/۱۳۸۸
[۵۱]- بيانات در دومين روز از دههى مباركهى فجر ۱۳/۱۱/۱۳۷۷
[۵۲]- سخنرانى در ديدار با اقشار مختلف مردم ۲۶/۱/۱۳۷۰
[۵۳]- ديدار با اعضای شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى ۲۹/۱۰/۱۳۸۸
[۵۴]- دیدار با اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر، ۱۸/۵/۱۳۸۸
[۵۵]- دیدار با اساتید و طلاب مشهد ۲۰/۴/۱۳۶۸
[۵۶]- بیانات در دیدار با اساتید و طلاب مشهد ۲۰/۴/۱۳۶۸
[۵۷]- بیانات در دیدار با حوانان ۱۳/۱۱/۱۳۷۷
[۵۸]- بيانات در ديدار روحانيون و طلاب تشيع و تسنن كردستان ۱۳۸۸/۰۲/۲۳
[۵۹] - بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم ۱۳۸۹/۰۸/۰۴
[۶۰]- بيانات در جمع ۱۱۰ هزار بسيجی در روز عيد غدير ۱۳۸۹/۰۹/۰۴
[۶۱]- بيانات در ديدار جمع كثيرى از بسيجيان كشور ۱۳۸۸/۰۹/۰۴
[۶۲] - بيانات در ديدار هزاران نفر از بسيجيان استان قم ۱۳۸۹/۰۸/۰۲
[۶۳] - همان
[۶۴]- دیدار با اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر، ۱۸/۵/۱۳۸۸
[۶۵]- بيانات در ديدار دانشجويان و جوانان استان قم ۴/۸/۱۳۸۹
[۶۶]- بیانات در دیدار خانوادههای شهدای هفتم تیر و جمعی از خانوادههای شهدای استان تهران ۱۳۹۴/۰۴/۰۶
[۶۷]-بیانات در دیدار پنجاه هزار فرمانده بسیج سراسر كشور در مصلّاى امام خمینی(ره (۱۳۹۲/۰۸/۲۹
[۶۸] - بيانات در جمع بسيجيان به مناسبت هفته بسيج ۱۳۷۶/۰۹/۰۵
[۶۹] - بیانات در دیدار بسیجیان و پرسنل سپاه پاسداران استان گیلان ۱۳۸۰/۰۲/۱۶
[۷۰]- . بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار گردانهاى نمونه عاشورا و الزهراى بسيج ۱۳۸۶/۰۹/۰۵
[۷۱]- اردوی یاران امام علی (ع)، مهر۱۳۷۹
[۷۲]- بيانات در ديدار جمع كثيرى از بسيجيان كشور ۱۳۸۸/۰۹/۰۴
[۷۳] - بيانات در ميدان صبحگاه ستاد نيروى مقاومت بسيج (۱۳۸۴/۰۶/۰۲
[۷۴] - ديدار هزاران نفر از بسيجيان سراسر كشور ۱۳۸۴/۰۹/۰۷
[۷۵] - بیانات مقام معظم رهبری ۴/۹/۱۳۸۸
[۷۶]- بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان اردبیل ۱۳۷۹/۰۵/۰۶
[۷۷]- بیانات در دیدار جمعی از بسیجیان اردبیل ۱۳۷۹/۰۵/۰۶
[۷۸]- بیانات در جمع نیروهای بسیجی شرکتکننده در اردوی رزمی - فرهنگی علویّون ۱۳۸۰/۰۸/۲۱
[۷۹] - بيانات در جمع بسيجيان به مناسبت هفته بسيج ۱۳۷۶/۰۹/۰۵