این مطلب ۷۶۶۷ بار خوانده شده

نشریه موعظه خوبان شماره ۱۷۲

امام حسن عسكرى : ما تَرَكَ الحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ و َلا أَخَذ َبِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ؛ / ( تحف العقول ص ۴۸۹)هيچ عزيزى حق را ترك نكرد، مگر اين كه ذليل شد و هيچ ذليلى به حق عمل نكرد مگر اين كه عزيز شد.

 

 

 

 

 

امام حسن عسكرى : ما تَرَكَ الحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ و َلا أَخَذ َبِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ؛   ( تحف العقول ص ۴۸۹)

هيچ عزيزى حق را ترك نكرد، مگر اين كه ذليل شد و هيچ ذليلى به حق عمل نكرد مگر اين كه عزيز شد.

 

 

 

 

 

 

 راهنمایان طریق !

 اگر بخواهیم فلسفه احکام را با عقل ناقص خود در یابیم از جاده ی مستقیم منحرف می شویم و به هلاکت دائم می رسیم؛ مانند مریضی که بخواهد از سرّ نسخه ی طبیب آگاه شود و پس از آن دارو را بخورد. ناچار چنین مریضی روی سلامت نمی بیند تا آمده از سرّ نسخه آگاهی پیدا کند ،وقت علاج گذشته ، خود را به هلاکت کشانده . ما مریضان و گمراهان باید نسخه های سیر ملکوتی و امراض قلبیّه خود را از راهنمایان طریق هدایت و اطبّاءنفوس و پزشکان ارواح دریافت کنیم .

[ امام خمینی ، شرح حدیث جنود عقل و جهل،ص ۴۰۳ و ۴۰۴ . / پای درس عارفان ، ص ۶۹ ]

 

 

 

 

 

 

حرف عمیق و پرمغز!

فی الکافی عن الصادق (علیه السلام) وَ قَالَ لَمْ یَطْلُبْ أَحَدٌ الْحَقَّ بِبَابٍ أَفْضَلَ مِنَ الزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا وَ هُوَ ضِدٌّ لِمَا طَلَبَ أَعْدَاءُ الْحَقِّ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مِمَّاذَا قَالَ مِنَ الرَّغْبَةِ فِیهَا. (ملامحسن فیض کاشانی ، الشافی ، ص ۵۳۳ .)

 راههایی، درهایی که انسان می تواند از آن درها و از آن راهها برود تا به حق برسد ، حق را درک کند، کـه طبـعاً راهـهای گـوناگـونی است. هـیچ یک از این ابـواب و از این طٌـرقی که انسان را بـه حـق می رساند،مثل زهد در دنیا نیست. برای رسیدن به حق،شناختن حق از باطل، تشخیص راه حق از راه باطل ، بهترین راهها عبارت است از زهد در دنیا .خیلی مطلب عمیق و پر مغزی است این حرف.چون مهمترین چیزی که انسان را از حق منصرف می کند،دل انسان را مشوب می کند، انسان را از حق به باطل گرایش می دهد، هوای نفس است، دنیا طلبی است.اگر چنانچه این دنیا طلبی، این هوای نفس، و رغبت به زخارف دنیا را انسان نداشته باشد، شناخت حق برای او از باطل آسان می شود. بهترین راهها برای شناخت حق این است. « وَ هُوَ ضِدٌّ لِمَا طَلَبَ أَعْدَاءُ الْحَقِّ.» این زهد دنیا نقطة مقابل آن چیزی است که دشمنان حق، یعنی اهل باطل طلب می کنند،همین هم آنها را به باطل می اندازد. قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مِمَّاذَا ؟! آن چیزی که دشمنان حق به آن علاقه مندندودر آن راه قرار دارند چیست؟ قَالَ مِنَ الرَّغْبَةِ فِیهَا. رغبت در دنیا،عشق به دنیا،دلباختگی به دنیا.این آن چیزی است که انسان را از راه حق منصرف می کند، به باطل می اندازد، از شناختن راه حق از راه باطل جلوگیری می کند.

[ شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای در مقدمه درس خارج مورخ ۵/۰۸/۸۷ ]

 

 

 

 

 بـشـر حـافـی!

 بشر حافی از وزرای هارون الرشید بود او در ابتدای امر مرتکب برخی از کارهای ناشایست می شد که بعداً به دست مبارک حضرت کاظم (علیه السلام) توبه نمود و پای برهنه به خدمت آن حضرت رسید و از آن روز به بعد به حافی ( پابرهنه) ملقب و مشهور گردید.
 مرحوم محدّث قمی ( شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان) در کتاب اَلْکُنی وَ الْاَلْقاب و همچنین مرحوم محمد باقر موسوی خوانساری صاحب روضاتُ الجنّات نقل نموده اند که سبب توفیق توبه یافتن بشر حافی این بوده که وی در بین راه قطعه کاغذی یافت که در آن بسم الله الرحمن الرحیم نوشته شده بود و در زیر پای مردم قرار گرفته و به گونه ناخواسته پایمال شده بود بشر قطعه کاغذ را برداشت و تمیز نمود و چند درهم عطر خریده و آن را خوشبو نمود و در شکاف دیواری قرار داد پس در خواب دید که گوینده ای خطاب به وی می گوید: “ ای بشر! مرا خوشبو و پاکیزه نمودی من نیز تو را طیِّب و پاکیزه در دنیا و آخرت قرار می دهم.” پس به هنگام صبح توفیق توبه برایش حاصل شد.

[ محمد حسین محمدی ، هزار و یک حکایت قرآنی، نیلوفرانه ، چاپ دهم ، ۱۳۹۴ ، ص ۳۱ . ]

 

 

 

 

 

 

روح بزرگ! / روح مقدس!

 حسین بن علی علیه السلام یک روح بزرگ و یک روح مقدس است. اساسا روح که بزرگ شد تن به زحمت می افتد، و روح که کوچک شد تن آسایش پیدا می کند. این خود یک حسابی است. ابن عباس ها بیایند نهی کنند، مگر روح حسین اجازه می دهد؟! (ابوطیّب مُـتَـنَـبّی) شاعر معروف عرب شعر خوبی دارد،می گوید:

 و اذا کانت النفوس کبارا                 تعبت فی مرادها الاجسام

می گوید وقتی که روح بزرگ شد جسم و تن چاره ای ندارد جز آنکه به دنبال روح بیاید،به زحمت بیفتد و ناراحت شود.اما روح کوچک به دنبال خواهشهای تن می رود، هر چه را که تن فرمان بدهد اطاعت می کند. روح کوچک به دنبال لقمه برای بدن می رود اگر چه از راه دریوزگی و تملُّق و چاپلوسی باشد.روح کوچک دنبال پُست و مقام میرود و لو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کـوچـک تن به هر ذلـت و بـدبختی می دهد بـرای ایـنکه می خواهد در خانه اش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد. اما روح بزرگ به تن ، نان جو می خوراند، بعد هم بلندش می کند و می گوید شب زنده داری کن.
 ... روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز عاشورا، سیصد زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که در زیر سم اسبها لگد مال می شود، جریمه یک روحیه بزرگ را می دهد، جریمه یک حماسه را می دهد، جریمه حق پرستی را می دهد، جریمه روح شهید را می دهد. وقتی که روح بزرگ شد، به تن می گوید من می خواهم به این خون ارزش بدهم.

( حماسه حسینی ج۱، استاد شهید مرتضی مطهری ، قم ، صدرا ، چاپ نودم ، ۱۳۹۵ ، ص ۳۱ )

 

 

 

 

 

 

وقتی خواستِ خدا باشه،راضی می شم!

 یک شب ، نیمه های شب از خواب بیدار شدم . علی آقا پاورچین ، پاورچین ،طوری که کسی را بیدار نکند،از تراس بیرون آمد،از کنار ما آهسته آهسته گذشت،و رفت توی هال ،فکر کردم زود بر می گردد. خیلی منتظر شدم. بر نگشت. بلند شدم و به دنبالش رفتم . توی هال بود . داشت نماز می خواند. سر به سجده گذاشته بود و گریه می کرد. شانه هایش می لرزید.طوری که متوجه نشود،پشت سرش نشستم. تکیه دادم به دیوار . چه دل پُری داشت؛ مظلومانه و جان سوز گریه می کرد. دلم برایش سوخت. تا به حال علی آقا را این طور ندیده بودم. منتظر شدم تا بالاخره سر از سجده برداشت . آهسته ، طوری که فقط خودش بشنود،گفتم: « علی جان ... » برگشت طرف صدا ، یکه خورد . با تعجب گفت : « فرشته!» جواب دادم : « جانم!» پرسید: « اینجا چه کار می کنی؟» خوابم نمی بره. باز حالت بده؟ حالم بد نبود. گفت : « می دانم حالت خوش نیست . می دانم خیلی سخته . تو الان به خدا نزدیک تری. برام دعا کن.» با تعجب نگاهش کردم. توی صدایش هنوز پُر از گریه بود . گفت : « خدا به جهاد گرا وعدة بهشت داده . خوش به حال امیر،با چهار ماه جهاد ، اجر و پاداششِ گرفت. فکر کنم من یه مشکلی دارم . من رو سیاه هفت ساله تو جبهه ام ، اما هنوز سُر و مُر و گنده و زنده ام.» با بغض گفتم : « علی ، ناشکری نکن. » سر دردِ دلش باز شد. (گفت: ) دروغ نمی گم فرشته. خدا خودش می دانه . من نمی خوام تو رختخواب بمیرم. می دانم بالاخره جنگ دیر یا زود تمام میشه و همه بر می گردن سر خانه و زندگی خودشان. ماها که می مانیم روزی صد هزار بار از حسرت می میریم و زنده می شیم. گفتم : « علی آقا ، این حرفا چیه ! راضی به رضای خدا باش.» گفت : « تو هستی ؟ » با اطمینان گفتم : « بله که هستم . » با خوشحالی پرسید: « اگه من شهید بشم ، باز راضی ای؟ ناراحت نمی شی؟ » کمی مکث کردم بالاخره جواب دادم. ناراحت چیه؟! از غصه می میرم. تو همسرمی،عزیزترین کَسَم، نیمی از وجودم، ما همدیگر رو دوست داریم. بابای بچه می . اصلاً فکرش هم برام سخته. اما وقتی خواست خدا باشه ، راضی می شم.تحمل می کنم. یک دفعه خوشحال شد. زود پرسید:« واقعاً؟!» ...

[ گلستان یازدهم ، خاطرات همسر سردار شهید علی چیت سازیان، تهران، سوره مهر ، چاپ سوم ، ۱۳۹۵،ص۲۲۴ و ۲۲۵ ]

 

 

 

 

 

 

 

یک استفتاء

سوال: اگر فرزند بزرگ میّت دختر، و فرزند دوم او پسر باشد، آیا قضای نمازها و روزه های پدر و مادر بر این پسر واجب است؟
جواب: 
ملاک واجب بودن قضای نماز و روزه پدر و مادر این است که فرزند مذّکر از دیگر اولاد ذکور میّت ـ اگر میّت اولاد ذکور داشته باشد ـ بزرگتر باشد، و در فرض سؤال قضای نماز و روزه پدر بر پسر که فرزند دوم پدر است، واجب است و قضای نماز و روزه ای که از مادر فوت شده، نیز بنابر احتیاط واجب است.

[اجوبة الاستفتائات، سؤال ۵۴۲ ]

 

دریافت نشریه برای چاپ سیاه و سفید
 

دریافت نشریه برای چاپ رنگی
 

مقالات

نظرسنجی

نظر شما در مورد طراحی سایت جدید ما و مقایسه آن با سایت قبلی چیست؟
سایت جدید بهتر است
۳۰%
سایت قبلی بهتر بود
۱۸%
سایت جدید خوب است اماکامل و جامع نیست
۱۷%
نظری ندارم
۳۶%
تمام آرا: ۵۵۱