این مطلب ۶۴۲۲ بار خوانده شده

نشریه موعظه خوبان شماره ۱۶۵

قال علی علیه السلام :مَن كانَ لَهُ في نَفسِهِ‏واعِظٌ كانَ علَيهِ مِن اللّه حافِظٌ .ُ / (منتخب ميزان الحكمه : ۶۰۰)هر كه واعـظى درونـى داشته باشد ، او را از جانب خداوند نگهبانى است .

 

قال علی علیه السلام :مَن كانَ لَهُ في نَفسِهِ‏واعِظٌ كانَ علَيهِ مِن اللّه حافِظٌ .ُ    /    (منتخب ميزان الحكمه : ۶۰۰)

هر كه واعـظى درونـى داشته باشد ، او را از جانب خداوند نگهبانى است .

 

 

 

تو بر خلاف میل آن رفتار کن!

 اگر نفس از تو تمنا کرد که صدر مجلس را اشغال کن و تقدم بر هم قطار خود پیدا کن، تو بر خلاف میل آن رفتار کن. ...، با فقرا مجالست کن، هم غذا شو، همسفر شو، مزاح (کن)، ممکن است نفس از راه بحث با تو پیش آید و بگوید تو دارای مقامی، باید مقام خود را برای ترویج شریعت حفظ کنی. با فقرا نشستن، وَقَعِ تو را از قلوب می برد. مزاح با زیر دستان تو را کم وزن می کند. پایین نشستن در مجالس از مقام تو کاسته می کند، آن وقت خوب نمی توانی به وظیفه شرعی خود اقدام کنی. بدان تمام این ها دام های شیطان و مکائد نفس است. رسول اکرم صلی الله و علیه و آله موقعیتش در دنیا از حیث ریاست از تو بیش تر بود و سیره اش آن بود که دیدی. ...باید وارد مجاهده با قصد خالص شد. آن وقت نفس اصلاح می شود.

(امام خمینی ، چهل حدیث، ص ۸۶)

 

 

 

 

 

 

دو احتمال!

... قال علی علیه السلام : ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا

 تا آن جا که ممکن است کار برادر مومن را حمل بر صحّت کنید. حرف می زند که دو احتمال در باره آن می رود : یکی خوب،یکی بد. تا وقتی که ممکن است، آن احتمال بد را نفی کند این را حمل کند به آن وجه حَسن . اگر ما همین یک دستور را رعایت کنیم چقدر از این شایعات ،مخالفت ها و این ها کم خواهد شد. این دستور های اخلاقی برای این است که پیوند های میان افراد جامعه را آن چنان مستحکم کند که یکپارچکیِ جامعه حفظ شود. یکپارچگی و یک هدف داشتن جامعه خیلی مهم است. اگر پیوندهای میان آنها پیوند های مستحکمی باشد رسیدنشان به آن هدف محتمل تر است. تا این که بینشان دشمنی ها تفرق و اختلاف و تشتت باشد. بعد فرمود که ، ظن سوء مبر در باره کلمه ای که از دهان برادرت خارج شده است . تا وقتی محمل خوبی برای این جمله ای که برادر دینی تو بر زبانش جاری شده است وجود دارد ظنّ بد نسبت به او مبر ؛ اگر می شود این حرف را حمل کند به یک معنای خوبی باید حمل به آن معنای خوب کنی.

[ شرح حدیث از امام خامنه ای در مقدمه درس خارج ، برداشت از سایت Khamenei.ir ]

 

 

 

 

 

 

ما مسافریم!

دندان طمع را باید کند . در دنیا آنچه نیست که نیست ، آنچه را هم هست نیست فرض کن ، دندان طمع دنیا را یک جا بکن . در مسافرت اگر دندان طمع را بکنی سفر خوش می گذرد. در دنیا ما مسافریم... انسانی که طول امل و آرزوی دراز و زیاد دارد هرچه را خداوند به او داده و می دهد اصلا نمی بیند، چون حواسش جای دیگر است و به نداده هاست. طمع باعث می شود که هر چه را به فرد می دهند ، نبیند و به خاطر چیزهایی که می خواهد و چون برای او ضرر دارد به او نمی دهند ، دائم اخمش درهم باشد .

[ حاج اسماعیل دولابی ، مصباح الهدی ،صص۴۲ و ۴۳]

 

 

 

 

 

 

 عُمری گوش به فرمان !

آورده اند هنگامی که حکیم عارف و فیلسوف گرانقدر ابوالقاسم میرفندرسکی به یکی از شهرهای هندوستان- در ایام سیاحت- رفت. اهالی آن شهر بت پرست بودند. میرفندرسکی روزی به پرستشگاه آن شهر وارد شده ، و از عبادت خانه آن ها بازدید کرد . با براهنه به گفت وگو پرداخت و آنها را از بت پرستی بازشان داشت و به اسلام فراخواند. انواع دلایل و براهین از دو سو بیان گشت. عبادت خانه، بسیار قدیمی و محکم بود ، و حضرات کفار به این اندیشه افتادند که در موقعیت بدست آمده ، تخطئه ای در مذهب میر کنند. از همین رو به میر فندرسکی گفتند: از جمله دلایلی که دلالت بر حقیقت دین ما ، و سستی دین تو وهم کیشان تو دارد آن است که چنان چه در شهرهای شما دیده ایم ، مسجد های شما بزودی خراب می شود ، و پس از صد سال که از بنای آن می گذرد ، اثری از آن نمی ماند؛ ولی عبادت خانه های ما از زمان ساخت تا اکنون که دو یا سه هزار سال از بنای آن می گذرد ، برجا مانده ، تغییری در آن رخ نداده ، وسالهاست که بدین محکمی باقی مانده است و همین دلالت بر بطلان مذهب تو دارد ؛ چرا که حقیقت ، ماندنی ، و باطل ، در معرض زوال است. میر در پاسخ گفت: دلیل بر انهدام زود هنگام مسجد های ما آن اعمال و ذکرهایی که مورد پذیرش حضرت باریتعالی هستند(می باشد) ، عمارت های این دنیا توان تحمل چنین عبادت هایی را نداشته ، و خراب می شوند؛ اما در معبدهای شما اذکار واورادی خوانده می شود که پسندیده درگاه خداوند نیست، و اعمال شما به نزد او مقبول نمی افتد پس در این صورت ، اگر اذکاری که ما در مساجد خودمان می گوییم را در یکی از این معابدی که چنین از آنها تعریف می کنید ، بگوییم ، آن مکان ، در برابر آن همه خضوع و خشوع ، و هیبت نام حق تعالی فرو خواهد ریخت، و هر آینه خراب خواهد شد. آنان استدلال میر را دور از ذهن دانسته و گفتند: تو از اهل اسلامی و اکنون در این جا حاضر هستی ، پس آن ذکرها را در این جا بگو، و به هر صورت که خواهی ، هر آن چه می دانی را انجام ده. آن گاه اگر خللی به این ساختمان وارد آمد ،در می یابیم که در اِدّعایت راست گفته ای ، و گرنه ، باید گفتار ما را بپذیری و به مذهب ما در آیی ، و خدایان ما را بخوانی. میرفندرسکی ادامه دیدار را به فردا انداخت و خود شب را به راز و نیاز پرداخت. فردای آن روز به سوی پرستش گاه به راه افتاد. زنان و مردان گردهم آمده بودند و غوغایی برپا بود. میر به پرستش گاه وارد شد و به بالای بام رفت. با صدای بلند، اذان گفت. با اذان او همه ارکان برج و باروی پرستش گاه به تکان در آمد. پس از اذان، به زیر آمد و وارد پرستش گاه شد. درمیان بت ها رو به قبله حقیقی با فروتنی نماز ظهر و عصر به پاداشت. سجده شکر به جا آورد. از پرستش گاه بیرون آمد، هنوز چندگامی از آن دور نشده بود که آنجا فرو ریخت و بعد هم طوفانی به پاخاست و خاک آن را با خود برد. دیگر در آن شهر اثری از پرستش گاه برجا نماند. وقتی از جناب میرفندرسکی سؤال کردند با چه جرأتی دست به این کار زدی؟ پاسخ داد عُمری گوش به فرمان خدا بوده ام، باور داشتم خداوند برای حفظ دینش مرا یاری خواهد کرد.

[ برداشت از پایگاه تخصصی حکیم، عارف، فیلسوف، میرزا ابوالقاسم میرفندرسکی h-fendereski.ir ]

 

 

 

 

 

 

مشکل از من است!

... (سیّد می گفت : ) کسی که در راه اهل بیت هست که مشکلی ندارد، امّا کسی که در این راه نیست، اگر بیاید توی مجلس اهل بیت و گوشه‌ای بنشیند و شما به او بها ندهید، می‌رود و دیگر هم بر نمی‌گردد؛ امّا وقتی او را تحویل بگیرید، او را جذب این راه کرده‌اید... یک بار یکی از بچّه‌های هیأت آمد و به سیّد گفت: «تو مراسم‌ها و روضه‌ی اهل بیت (علیهم السلام)، اصلاً گریه‌ام نمی‌گیرد!» سیّد گفت: «این‌جا هم که من خواندم، گریه‌ات نگرفت؟!» گفت: «نه!». سیّد گفت: «مشکل از من است! من چشمم آلوده است، من دهنم آلوده است، که تو گریه‌ات نمی‌گیرد!» این شخص با تعجبّ می‌گفت: «عجب حرفی! من به هر کس گفتم، گفت تو مشکلی داری، برو مشکلت را حل کن گریه‌ات می‌گیرد! اما این سیّد می‌گوید مشکل از من است!»بعدها می‌دیدم که او جزو اوّلین گریه کنندگان مصائب ائمّه‌ی اطهار (علیهم السلام) بود.

[ رسم خوبان۱، اخلاق ، شیوه علمدار (شهید سید مجتبی علمدار ) ، صص ۷۵ - ۷۹ ]

 

 

 

 

 

 

 

 

یک استفتاء

سوال: آیا یک پسر جوان می‌تواند یک زن جوان را امر به معروف و نهی از منکر کند؟ به‌ویژه‌ در مورد موضوع حجاب این مسأله چگونه است؟ به‌طور کلی وظیفه‌ی ما در قبال امر به معروف و نهی از منکر بدحجابی چیست؟
جواب: 
حجاب یک واجب الهی است و از ضروریات دین است. همه‌ی مسلمان‌ها قبول دارند که حجاب لازم و واجب است و اگر کسی حجاب را مراعات نکرد، یعنی ترک واجب کرده است. خب اگر زنی این کار را ادامه می‌دهد، یعنی با بدحجابی در خیابان ظاهر می‌شود، امر کردن او به حجاب و نهی کردن او از این بدحجابی واجب است، اما با وجود شرایطی. در اسلام نفرموده‌اند اگر شخص، جوان است یا مخاطبش، زن جوان است، امر و نهی واجب نیست؛ یعنی جوان بودن شرط نیست؛ ولی فرموده‌اند اولاً احتمال تأثیر بدهد و ثانیاً نباید در امر و نهی‌اش گناه کند. یعنی ممکن است گاهی امر به این معروف، لازمه‌اش این باشد که به زن بی‌حجاب نگاه کند، این جایز نیست، یا اینکه مفسده‌ای به همراه دارد؛ مثلاً ممکن است او در انظار عمومی جواب بدهد و موجب آبروریزی شود یا دیگران بگویند تو چه کاری به دختر مردم داری؟ یا اینکه آبروی آن جوان در خطر باشد، این یعنی مفسده وجود دارد و در این موارد جایز نیست. بنابراین اگر مفسده‌ای نبود و احتمال می‌دهد که امر کردن او تأثیر دارد، در این صورت با مراعات مسائل شرعیِ نگاه و عفاف، امر کردن و نهی کردن واجب است.

 

 

 

 

 


 

دریافت نشریه برای چاپ سیاه و سفید
 

دریافت نشریه برای چاپ رنگی
 

مقالات

نظرسنجی

نظر شما در مورد طراحی سایت جدید ما و مقایسه آن با سایت قبلی چیست؟
سایت جدید بهتر است
۳۰%
سایت قبلی بهتر بود
۱۸%
سایت جدید خوب است اماکامل و جامع نیست
۱۷%
نظری ندارم
۳۶%
تمام آرا: ۵۵۱