این مطلب ۳۸۲۱ بار خوانده شده

نشریه موعظه خوبان شماره ۱۰۸

منشاء تمام وابستگی هاتمام وابستگی ها وابستگی ای است که انسان به خودش دارد. تمام وابستگی ها از خود آدم پیدا می شود. وقتی انسان وابسته است، نفسش وابسته است به جهانی که مال خودش است، به نفسیت خودش، به وضعیّت خودش،... وقتی این وابستگی باشد، اگر بخواهند برایش تحمیل کنند، چون این وابستگی هست، تحمیل می کند، قبول می کند. وقتی ببـینند یـک چـیزی با این آمـالی کـه دارد مخـالف اسـت اگر نـکند، یـک وقـت به هم می خورد، این خاضع خواهد شد. اگر انسان از این وابستگی وارسته شد، آزاد شد از این، این دیگر آزاد اسـت، ایـن دیگر از کـسی نمی ترسد، هـمه قـدرت های عالم جـمع بشوند این نمی ترسد، برای اینکه آخرش این است که من از بین می روم، دیگر بالاتر از این که نیست.[ امام خمینی – ره ، صحیفه نور ، ج۱۶، ص ۲۶۹ ]

امام حسن المجتبي (ع): همانا كسى تو را ـ در برابر عيب ها و كم بودها ـ هشدار دهد تا آگاه و بيدار شوى، بهتر است،از آن كسى كه فقط تو را تعريف و تمجيد كند تا بر عيب هايت افزوده گردد.

[إحقاق الحقّ، ج ۱۱، ص ۲۴۲، س ۲]

 

 

 

 

منشاء تمام وابستگی ها

تمام وابستگی ها وابستگی ای است که انسان به خودش دارد. تمام وابستگی ها از خود آدم پیدا می شود. وقتی انسان وابسته است، نفسش وابسته است به جهانی که مال خودش است، به نفسیت خودش، به وضعیّت خودش،... وقتی این وابستگی باشد، اگر بخواهند برایش تحمیل کنند، چون این وابستگی هست، تحمیل می کند، قبول می کند. وقتی ببـینند یـک چـیزی با این آمـالی کـه دارد مخـالف اسـت اگر نـکند، یـک وقـت به هم می خورد، این خاضع خواهد شد. اگر انسان از این وابستگی وارسته شد، آزاد شد از این، این دیگر آزاد اسـت، ایـن دیگر از کـسی نمی ترسد، هـمه قـدرت های عالم جـمع بشوند این نمی ترسد، برای اینکه آخرش این است که من از بین می روم، دیگر بالاتر از این که نیست.

[ امام خمینی – ره ، صحیفه نور ، ج۱۶، ص ۲۶۹ ]

 

 

 

 

 

 

   حد و اندازه تواضع

  فی الکافی عن ابی الحسن(ع) قال الراوی: قلتُ: مَا حَدُّ التَّوَاضُعِ الَّذِی إِذَا فَعَلَهُ الْعَبْدُ كَانَ مُتَوَاضِعاً فَقَالَ التَّوَاضُعُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَینْزِلَهَا مَنْزِلَتَهَا  بِقَلْبٍ سَلِیمٍ لَا یحِبُّ أَنْ یأْتِی إِلَی أَحَدٍ إِلَّا مِثْلَ مَا یؤْتَی إِلَیهِ إِنْ رَأَی سَیئَةً دَرَأَهَا بِالْحَسَنَةِ كَاظِمُ الْغَیظِ عَافٍ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ. (الشافی ص ۵۶۴)

   یک درجه از تواضع این است که : انسان اندازه خودش را بشناسد. زیادتر از آنچه هست، خود را به حساب نیاورد.البته کمتر از آنچه که هست هم به حساب نیاورد. قلب سلیم   در مقابل قلب مریض است. قلب مریض، آن است که صفات ناپسندی مثل تکبّر، خودبینی و غرور در آن هست. انسان وقتی با غرور، با تکبّر و خودپسندی به خودش نگاه کند، خودش را طوری می بیند که اگر با یک قلب سالمی به خود نگاه کند، طور دیگری می بیند. آن وقتی که بعضی از مزایای وجودی انسان برای انسان ظاهر می شود، یک خودشگفتی ای در او به وجود می آید، اگر انسان متوجّه کند خود را به ضعف هایی که دارد. ضعف های ما از قوّت های ما بیشتر است. هر انسانی این طور است جز معصومین. گناهانی که می کنیم، ضعف هایی که داریم، بی صبری ها، بی تابی هایی که در مقابل مصیبت ها و دردها و رنج ها داریم، حسدها، ناتوانی های گوناگون روحی و جسمی و فکری و عقلی و امثال اینها، اگر انسان همه اینها را ملاحظه کند، می تواند به درستی اندازه خود را، قدر خود را به دست بیاورد. لازمه این که انسان خود را درست ارزیابی کند، این هاست:

۱ - انسان با دیگران همان طوری برخورد بکند که مایل است با او برخورد بکنند، از گناهان دیگران صرف نظر کند؛ چون ملاحظه می کند که خودش هم دچار مشکلات فراوانی است، این طور نباشد که ضعف ها را در دیگران ببیند، اما در خود این ضعف ها را مشاهده نکند.

۲ - اگر از کسی بدی دید، آن را با نیکی پاسخ بدهد، کما اینکه از دیگران همین توقع را دارد.

شرح حدیث از مقام معظم رهبری ، امام خامنه ای – مدظلّه العالی؛ [ جلسه ۲۸۷ - مورخ: ۱۸ /۳/ ۸۸]

 

 

 

به اندازه ترس از یک پاسبان !

آیت الله بهجت (ره) می فرمودند: "در زمان پهلوى كه تشكیل مجالس روضه خوانى و همه ى اجتماعات دینى و مذهبى ممنوع بود، مردم در مسجدى اجتماع كرده بودند و شخص بزرگوارى در بالاى منبر مشغول سخنرانى بود. از قضا، پاسبانى از پنجره ى مسجد سرى به مسجد كشید تا اوضاع مسجد را مشاهده كند، مردم همه وحشتناك به سوى او نگاه مى كردند، در این حال آن آقا كه بر بالاى منبر بود، فرمود: اگر به اندازه ى ترس از یك پاسبان، از خدا مى ترسیدیم، كار ما امروز به این جا نمى كشید!

[ در محضر بهجت ، ج۲ ، ص۴۹ ]

 

 

صدایی بس دلنواز

   گفته شده که ابراهیم بن محمد بن امام موسی کاظم علیه‌السلام، مادری پیر و فرتوت داشت. هر هفته شب‌های جـمعه به رسم ادب او را بر دوش خود سوار می‌کرد و به زیارت قبر امام حسین علیه‌السلام می‌برد، هرچند در این راه بسیار اذیّت می‌شد. در یکی از شب‌های جمعه که ابراهیم خسته بود، مادرش به او گفت: ابراهیم پسرم، به دلم برات شده که هفته دیگر از دنیا خواهم رفت؛ بیا و مرا به حرم مولایم ببر. ابراهیم که از شدت درد کمر و نابینایی رنج می‌برد به رسم ادب، مادر را بر دوش گرفت و راهی حرم شد و در مسیر از شدّت درد به نجوا با امام مشغول می‌شد که آقا این خدمت را از من قبول کن. مادرش نیز در گوش فرزندش نجوا می‌کرد که جدّت جواب این زحمت و خوبی تو را بدهد. ابراهیم با مادر در حالی که او را بر دوش داشت وارد حرم شد و در مقابل مضجع شریف ایستاد و سلام داد؛

 السلام علیک یا جدّی یا اباعبدالله.

همه آنهایی که در حرم بودند به گوش خود شنیدند که از داخل ضریح مطهر صدایی بس دلنواز پاسخ می‌گوید: السلام علیک یا ولدی. پس از شنیدن جواب سلام از ضریح امام حسین علیه‌السلام به مجاب (جواب داده شده) مشهور شد. سالها بعد هم که ابراهیم از دنیا رفت ، در محل فعلی به خاک سپرده شد و اينک هرکس از تلّ زینبیه وارد حرم شود لاجرم دو بار ابراهیم را زیارت خواهد کرد. و این است نتیجه احترام به والدین.

[ محمد فقیه بحرالعلومی ، ابراهیم مجاب مدفون در حائر حسینی، انتشارات مشعر ]

 

 

سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت         در حیرتم که باده فروش از کجا شنید

   حاج آقا رحيم ارباب كه پيوسته ملازم محضر درس و خدمت آخوند كاشي بود نقل مي كنند كه :«يك روز عصر آخوند به من فرمود : آقا رحيم ، امشب براي غذا بي ميل نيستم كه بادمجان بخورم،و اين از نوادر بود كه آخوند ميل به غذاي پختني كرده بود،چون معمولاً به غذاي ساده اكتفا مي نمود. من رفتم مقداري بادمـجان خريـدم و آنها را آماده كردم كه در پسـتوي حجره آنها را سرخ و مهيا نمايم. كم كم مغرب شد و آخوند به نماز ايستاد،حالتي پيدا كرد كه گفتني نيست.آن چنان با خدا مناجات مي كرد كه گويي تمام درختان مدرسه با او هم نوا شده و مي خوانند:«سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوح». غرق در عوالمي بود كه گويا در زمين نبود و حضور مرا در آن مكان به كلي از ياد برده بود.من مات و متحير و مبهوت آن صحنه ملكوتي بودم كه ناگاه به خود آمدم در حالي كه دودي غليظ تمام حجره را فرا گرفته بود و در آن عالمِ حيرت ، بادمجانها همه در تابه سوخته و ذغال شده بود. آخوند هم بدون آنكه چيزي از آن حال و جذبه به روي خود بياورد فرمود:آقا رحيم بادمجان سوخت؟طوري نيست امشب هم حاضري خودمان را مي خوريم.»

یکی دیگر از شاگردان مرحوم آخوند کاشی می گفت که وقتی نیمه شب من از کنار حجره  استادم رد می شدم می شنیدم که درختان می گفتند: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ . وقتی نگاه کردم دیدم که استاد هم همین ذکر را در سجده می گوید. فردا وقتی این مطلب را برای آخوند تعریف کردم ، آخوند می گوید : ذکر عالم که عَجَب نیست . این که گوش آقا باز شده عجب است!

سرّ خدا که عارف سالک به کس نگفت                در حیرتم که باده فروش از کجا شنید

[ مسعود عالی ، صراط و شفاعت ، ص ۱۲۵ ، عطش ، ۱۳۹۲ / تبیان ۸۸/۰۴/۱۱]

 

 

 

   قلبم درد میآد ولی فقیه ما دستش خالی باشه !

در اولین روزهای جنگ که بکارگیری تسلیحات سبک برای ما یک فناوری محسوب می شد و همه به دنبال سلاح های سبکی مثل آر.پی.جی و تیربار و کلاش بودند، حسن به همراه شهید شفیع زاده در آبادان دنبال خمپاره بود.  وقتی در سال ۶۰، ما بواسطه توپهای غنیمتی که از عراق گرفتیم، به اوج امکانات در آن روزها رسیدیم، دیگر حسن، خمپاره را کنار گذاشت و رفت به دنبال تأسیس توپخانه ... شب و روزش شده بود سر و سامان دادن به اوضاع توپخانه ، تربیت نیروی متخصص ، تعمیر و تجهیز توپخانه و ... می گفت : « قلبم درد میآد ولی فقیه ما ، دستش جلوی صدام خالی باشه. ما باید دستش رو پر کنیم ... تا اینکه در سال ۶۳، موضوع موشکی مطرح شد و از همان سال تا آخرین روز حیاتش هیچ کار دیگری جز کار موشکی نکرد.... »

[ روایتی از سردار حاجی زاده فرمانده هوا فضای سپاه از شهید حسن تهرانی مقدم ، فارس ، ۹۰/۰۹/۲۹ ؛ یادگاران ،ص۲۰ ]

 

 

 

یک استفتاء

سوال:اگر مال حرامى با مال انسان مخلوط شود، آن مال چه حکمى دارد و چگونه حلال مى‏شود و در صورت علم به حرمت يا عدم علم به آن وظيفه انسان چيست؟

جواب: اگر يقين به وجود مال حرام در اموالش دارد، ولى مقدار دقيق آن را نمى‏داند و صاحب آن را هم نمى‏شناسد، راه حلال کردن آنها اين است که خمس آن را بپردازد، ولى اگر شک در مخلوط شدن مال حرام با اموال خود داشته باشد، چيزى بر عهده او نيست.

استفتائات مقام معظم رهبری -تنظیم شده توسط دفتر ضوابط شرعی نمایندگی ولی فقیه در سپاه

 

 


دریافت نشریه برای چاپ سیاه و سفید 
 

دریافت نشریه برای چاپ رنگی 
 

مقالات

نظرسنجی

نظر شما در مورد طراحی سایت جدید ما و مقایسه آن با سایت قبلی چیست؟
سایت جدید بهتر است
۳۰%
سایت قبلی بهتر بود
۱۸%
سایت جدید خوب است اماکامل و جامع نیست
۱۷%
نظری ندارم
۳۶%
تمام آرا: ۵۵۱