این مطلب ۶۰۵۴ بار خوانده شده

شعاعی از نور ولایت امیر مومنان علی علیه السلام

 خداوند تبارک و تعالی انسان را بیافرید سپس مشیت آن ذات ربوبی بر آن قرار گرفت تا بندگانش را با تجلی صفات خویش جانشین خود گرداند . مربی عالم هر موجودی را از حد نقص به کمال شایسته خویش می‏رساند - ربنا الذی اعطی کل شی‏ء خلقه - و کمال رحمتش را بر انسان همان «تربیت‏» اوست تا رستگار شود و آن بنده‏ای صراط مستقیم را خواهد پیمود که به اختیار خویش، منزل سعادت را انتخاب کند . (آداب نماز، امام خمینی، ص ۲۶۴)

 

خداوند کمال عشق و محبت را به برگزیده‏ترین بندگانش حضرت محمد صلی الله علیه و آله عطا فرمود; چون هدف او از آفرینش تربیت و هدایت انسانها بوده است ; لذا می‏فرماید: قد افلح من زکیها (شمس، ۸); «آنکه خویشتن را تزکیه کند، رستگار است .»

 

سؤالی مطرح است که چگونه رحمت و محبت الهی، پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، بر بندگان نازل می‏شود؟ پیامبر صلی الله علیه و آله با بهره‏گیری از کلام الهی می‏فرمایند: «امروز دین شما را کامل کردم و نعمت‏خود را بر شما تمام نمودم و پسندیدم که دین شما اسلام باشد» (مائده، ۵) و مسلم است که آنچه موجب اکمال دین و اتمام نعمت است، ولایت و امامت علی علیه السلام است .

 

اما چرا گزینش علی علیه السلام مایه تمام نعمت و اکمال دین می‏گردد؟ گزینش علی علیه السلام را می‏توان این چنین تعبیر کرد که او تنها مولود کعبه است که نامش برگرفته از نام خداوند است; - علی الاعلی آن حضرت، به ادب خداوندی مؤدب و به غامض علم او آگاهی یافت . او بتهای خانه خدا را می‏شکند، در خانه خدا اذان می‏گوید و خداوند را تقدیس و تمجید می‏کند . پس خوشا به حال آنکس که او را دوست می‏دارد . و فرمانش را اطاعت می‏کند و وای برکسی که او را دشمن می‏دارد و نافرمانیش می‏کند . (علی کیست؟ ، فضل الله کمپانی، ص ۶)

 

همانگونه که ذکر شد ذات اقدس خدا چون نظری خاص بر بندگان دارد، زمینه تربیت علی علیه السلام را از همان اوان کودکیش با شرایط ویژه‏ای مهیا می‏سازد به گونه‏ای که مولا علی علیه السلام، خود می‏فرماید: «من چونان بچه شتری که در پی مادر خویش است، از عطرش بهره‏مند می‏گردد و در بسترش می‏خوابد، از پیامبر بهره برده‏ام .»

 

دوران کودکی علی علیه السلام

علی علیه السلام برخلاف عموم کودکان به بازیهای کودکانه نمی‏پرداخت و از چنین اعمالی احتراز می‏کرد . رفتار و کردارش از ابتدای طفولیت نمایانگر تکامل معنوی و نمونه عظمت والایی بود; به طوریکه در ۱۰ سالگی، در ایمان به دین محمد صلی الله علیه و آله از دیگران سبقت جست . شرایط برای پرورش والاترین مربی برگزیده فراهم است; زیرا علی علیه السلام از والدینی موحد، قدم به عرصه وجود نهاد، در آغوش والدینی برگزیده و با فطرتی پاک رشد یافت . سپس پیامبر صلی الله علیه و آله با اطاعت از فرمان الهی، علی علیه السلام را در دامان منزه خویش - بدور از هرگونه افراط و تفریط - تربیت نمود . علی علیه السلام متاثر از این شیوه تربیتی می‏فرماید: من اراد السلامة حیلته بالقصد; «هرکه خواهان سلامت است، باید میانه‏روی را پیشه سازد .»

 

مراحل کیفی شکل‏گیری شخصیت طبق روال معین و موجود، به صورت تقلید، تلقین پذیری، همانند سازی و در پایان تشکیل «خود» صورت می‏پذیرد . با پرداختن به چگونگی شکل‏گیری شخصیت انسانها بهتر می‏توان به ویژگیهای اخلاقی و ابعاد ناشناخته علی علیه السلام پی برد .

 

در این راستا، خداوند متعال که افضل صفات خویش را در علی علیه السلام متجلی می‏سازد، چگونه الگویی را برای پرورش این چنین برگزیده‏ای انتخاب می‏کند؟ علی علیه السلام را از شش سالگی در دامان پرمهر پیامبر بزرگ اسلام قرار می دهد تا بلندی منزلت و افتخار و عزت همیشگی برای او پایدار بماند . (سیره معصومان از ولایت تا آغاز خلافت، محسن امین، ترجمه علی حجتی کرمانی، ج ۱، ص ۴- ۵).

نقش علی علیه السلام، همان نقش کمال مطلوب است که هر انسانی را وامی‏دارد تا مطلوب فطرتش را از الگویی ویژه با جاذبه‏ای فراگیرتر، فرا راه خویش قرار دهد .

 

با چنین اوصافی از آغاز کودکی علی علیه السلام، به نقش آن حضرت پس از پیامبر پی خواهیم برد . نقش علی علیه السلام، همان نقش کمال مطلوب است که هر انسانی را وامی‏دارد تا مطلوب فطرتش را از الگویی ویژه با جاذبه‏ای فراگیرتر، فرا راه خویش قرار دهد .

 

امیر مؤمنان در الگوگیری از پیامبر صلی الله علیه و آله می‏فرماید: «پس به پیامبر پاکیزه و پاک خود اقتدا کن که راه و رسمش سرمشقی است (نیکو) برای کسی که بخواهد تاسی جوید و انتسابی است (عالی) برای کسی که بخواهد منتسب گردد . محبوبترین بندگان نزد خداوند کسی است که رفتار پیامبر را سرمشق خود سازد و به دنبال او رود .» (مشرب مهر (روشهای تربیتی در نهج‏البلاغه)، مصطفی دلشاد تهرانی، ص ۴۲)

 

علی علیه السلام در مرحله تقلید که به لحاظ روان شناختی، از کیفیتی ناخودآگاه برخوردار است از روشها و سیره و تجربیات پیامبر صلی الله علیه و آله پند می‏آموزد و به خویش می‏بالد که در شمار محبوبترین بندگان خدا قرار گرفته است . آن حضرت، حتی این شیوه الگوگیری را به سایران نیز توصیه می‏کند; لذا تفاوت ساختار تربیتی ائمه اطهار علیهم السلام را با انسانهای عادی اینگونه درمی‏یابیم که به طور معمول در افراد عادی الگو و راهنما در دسترس انسان قرار دارد و آدمی گاه اسوه کمال را به گونه‏ای فرا راه خویش قرار می‏دهد که در مقام فرشتگان قرار می‏گیرد و گاه آنچنان غرق در لذات حیوانی می‏گردد که خلق و خوی حیوانی می‏یابد و به فرموده شیخ اجل سعدی:

 

من آنچه شرط بلاغ است‏با تو می‏گویم

تو از سخنم خواه پند گیر، خواه ملال

 

اما پیروی کردن علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله را به عنوان الگو، این چنین نمی‏بینیم که او مصمم در این راه گام برمی‏دارد و راهی جز پیروی از پیامبر و روش تربیت آن حضرت را برای رسیدن به فلاح نمی‏شناسد .

 

همانند سازی مرحله دیگری از مراحل سازندگی شخصیت انسان است . در این مرحله کودک چنان در شخصیت دیگران فرو می‏رود که شخصیتش در شخصیت آنان حل می‏شود و اینگونه همانندیهای اولیه چنان در ذهن وی سرایت می‏کند که حتی در دوران بلوغ نیز تداوم آن مشاهده می‏گردد . سؤال اینجاست که انگیزه همانند سازی چگونه در انسان ایجاد می‏گردد؟ این انگیزه یا به علت دوست داشتن است‏یا به دلیل ستایش افرادی است که در اطراف کودک قرار دارند; لذا این انگیزه ناشی از محبت و قدرت است . میل انسان به همانندسازی، گاه در سنین بزرگسالی نیز به طور ناخودآگاه در زندگی انسان نقش خود را ایفا می‏کند .

 

علی علیه السلام آگاهانه به پیامبر اقتدا می‏کند و اهمیت فراوانی را برای نقش الگوی تربیتی انسانها قائل است . لذا در این باره می‏فرماید: یتاس صغیرکم بکبیرکم و یتراف کبیرکم بصغیرکم (نهج البلاغه، خطبه ۱۶۶); «باید خردسالانتان از بزرگسالانتان پیروی کنند و بزرگسالانتان با خردسالانتان مهربان باشند .»

 

از کلام امیر مؤمنان بخوبی می‏توان دریافت که ایشان در الگوگیری، بهترین روش تربیتی را، پیروی از اوصیای پیامبر صلی الله علیه و آله می‏داند و سیرت پیامبر صلی الله علیه و آله را نیکوترین سیرت برای رساندن انسان به آخرتی نیکو برمی شمارد و مکرر تاکید می‏فرماید: «به خاندان پیامبرتان بنگرید و بدان سو که می‏روند بروید و پی آنان را بگیرید که هرگز شما را از راه رستگاری بیرون نخواهند کرد و به هلاکتتان نخواهند رساند . اگر ایستادند، بایستید، و اگر برخاستند برخیزید . بر آنها پیشی مگیرید که گمراه می‏شوید و از آنان پس نمانید که تباه می‏گردید .» ماه مهرپرور، مصطفی دلشاد تهرانی، ص‏۱۵۳

 

ذات باری‏تعالی عنایت‏خاصی به ائمه معصوم علیهم السلام داشته و از صفات خویش بر آنان می‏تاباند ولی دیگر بندگان، بنا به ظرفیت وجودیشان از این مقام بهره می‏برند . همچنین مربیان عادی در الگوپذیری از مربی، صفات نیک و بد را با هم برمی‏گزینند ولی در مورد معصومان علیهم السلام بویژه علی علیه السلام خداوند نظر خاصی بر آنان دارد و کاملترین و بی‏نقص‏ترین الگوی آفریده خویش محمد علیه السلام را در پیش روی او می‏نهد .

 

 

ویژگی خاص تربیت امام علی علیه السلام

آیا تربیت علی علیه السلام نیز چون دیگر انسانهاست؟ آیا اگر علی علیه السلام در محیطی دیگر، با وراثتی دیگر و . . . بود، باز همان علی علیه السلام همیشه جاویدان می‏شد یا آنکه علی علیه السلام را خداوند برمی‏گزیند و کلام و خصلتش را کلام و خصلت پیامبر صلی الله علیه و آله قرار می‏دهد؟ ! زیرا که گفتار علی، همان گفتار پیامبر است و کردار و رفتارش همان کردار و رفتار پیامبر . از این رو مراحل تشکیل شخصیت امیر مؤمنان الگویی خاص و ویژه دارد و به گونه‏ای نیست که تحت‏شرایط زمانی و وراثتی تابع یک سلسله نیروهای قهری گردد، بلکه ساختار شخصیت‏برگزیده او از تجلی ذات احدیت است که در انسانی خاص تابانده شده و تا سرچشمه تجلی گاه پیش می‏رود; به گونه‏ای که از خلق محمدی، علی علیه السلام، محمدی دیگر می‏شود و بلکه زیباتر آنکه بیانش، کلامش و روحش محمدی می‏گردد بجز آنکه علی علیه السلام به نبوت وی دست نمی‏یازد .

 

عشق به کمال الهی تا لحظه آخر زندگی، از مربی - پیامبر صلی الله علیه و آله - به متربی می‏تابد; بطوریکه در لحظه رحلت، رسول خدا صلی الله علیه و آله می‏فرماید: ادعوا الی حبیبی; «حبیب مرا به نزدم بیاورید .» آنگاه که علی علیه السلام دهان بر دهان پیامبر صلی الله علیه و آله می‏گذارد، هزاران علم را از محضرش می‏آموزد، هزاران علمی که هریک بابی بوده است‏برای گشودن هزاران باب دیگر . (منتهی الآمال (زندگی چهارده معصوم)، شیخ عباس قمی، ص ۱۷۳- ۱۹۶)

علی علیه السلام، محمد منهای پیامبری است . با این اوصاف، چنانچه بخواهیم سخنی از علی علیه السلام به میان آوریم اوصاف پیامبر صلی الله علیه و آله را بیان داشته‏ایم، و هیچ نکته‏ای را نمی‏توان از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرد

سرلوحه برنامه‏های تربیتی دین اسلام و امیر مؤمنان، اصل ملایمت و مدارا در همه امور است و روشهای تکلف آور و خشونت‏بار از دید ایشان مطرود است .

 

که در مورد علی علیه السلام نقش نبسته باشد; زیرا زندگی علی علیه السلام از آغاز، زیر نظر مستقیم رسول خدا صلی الله علیه و آله شروع و تا رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ادامه می‏یابد و کمتر زمانی را می‏توان یافت که آن حضرت همدوش پیامبر نباشد . تمثیل زیبایی از علی علیه السلام نقل شده است که می‏فرماید: «و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امة‏» . (نهج البلاغه، خطبه ۱۹۰)

 

الگو برداری از پیامبر صلی الله علیه و آله را در تمامی شؤون زندگی علی می‏توان مشاهده کرد ; از جمله در جنگ «جمل‏» است که بر مروان بن حکم دست پیدا می‏کند، ولی از وی درمی‏گذرد و پس از فتح مکه عبدالله بن زبیر را که آشکارا به وی ناسزا می‏گفت، مورد عفو قرار می‏دهد; زیرا علی علیه السلام چونان پیامبر صلی الله علیه و آله به لحاظ حسن خلق، بخشش، نرم خویی، تواضع و خلق نیکو زبانزد همه مردم بود . (سیره معصومان از ولایت تا آغاز خلافت، ج‏۱، ص ۳۴- ۳۵)

فضایل علی علیه السلام را تنها می‏توان از زبان پیامبر علیه السلام شنید; ایشان می‏فرمایند: «آگاه باشید همانا علی علیه السلام برادر و وصی من است و پس از من درباره تاویل قرآن خواهد جنگید، چنانکه من درباره تنزیل آن جنگیدم .» (زندگانی امیرالمؤمنین، سید هاشم رسولی محلاتی، ص ۱۷۲) و چرا سخن از علی و اخلاق فردی و تربیتی او در حکومت طرح می‏گردد؟ پاسخ آن این است که علی هدفی جز تربیت انسانها ندارد .

 

برای رسیدن به اهداف تربیتی، بهترین و کوتاهترین راه، رعایت «اعتدال در تربیت‏» است . کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله بر اعتدال بنا شده است و یک نظام تربیتی نیز بر اعتدال استوار است که در آن نه امید بیش از اندازه، و نه بیم بیش از اندازه حاکم است . کمال آدمی در این است که در همه امور زندگی میانه‏رو باشد . چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله می‏فرماید: «ما جایگاه میانه‏ایم . عقب افتادگان باید به ما ملحق شوند و تند روان غلط کننده باید به سوی ما باز گردند .» (ماه مهرپرور، ص ۲۲۳)

 

وقتی سخن از فضایل مولا علی علیه السلام می‏رود، مشاهده می‏گردد که پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگونه فضایلی را به طور آشکار و برجسته داراست . ایشان به عنوان خلیفه، اوصافی را به منصه ظهور می‏رساند که در این مجال به اشاره‏ای کوتاه از آن اکتفا می‏گردد: (منتهی الآمال، ص ۱۷۳- ۱۹۶)

 

۱- جهاد در راه خدا: هیچ جنگی را نمی‏یابید که علی با رشادت در آن حضور فعال نداشته باشد .

 

۲- علی علیه السلام در عین حال که برترین دانایان به شمار می‏رود، به عنوان شجاعترین سردار جنگهای اسلام، شهره آفاق است . او پیوسته به اطرافیان می‏فرمود: «سلونی قبل ان تفقدونی‏»

 

۳- کثرت جود و سخا

و چنان این صفات در او به صورت کثرت موجود است که سوره «هل اتی‏» و آیه «الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرا و علانیة‏» در شان او نازل شده است .

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

 

۴- او را سید زهاد نامیده‏اند .

 

۵- آنقدر حسن خلق دارد و گشاده روی است که دشمنانش این صفت را از عیوب بزرگ آن حضرت پنداشته و مانع از رسیدن وی به خلافت می‏شدند .

 

۶- آن حضرت با وجود آنکه بسیار جوان بود، ولی سابقه قرب و نزدیکی‏اش با رسول الله صلی الله علیه و آله بیش از دیگران بود .

 

۷- او افضل فصحا بود و تاکنون، به گفته همه اطرافیانش به غیر از علی علیه السلام کسی فصاحت و بلاغت را به قریش تعلیم نداده است .

 

۸- از دیگر فضایل ایشان استجابت دعوات و آگاهی از اخبار غیب است و . . .

 

حاصل سخن آنکه با نگارش چند صفحه و کتاب نمی‏توان اقیانوسی را به تصویر کشید و به شناخت آن دست‏یافت; چنانکه قلم از کلام نخست، عجز خویش را در این باره اعلام کرده است . تنها معرفتی که انسان با مطالعه آثار نگاشته شده درباره امیر مؤمنان به دست می‏آورد آن است که در نهایت ضعف، اقرار کند که: علی علیه السلام را در راه محمد صلی الله علیه و آله و محمد صلی الله علیه و آله را از راه خداوند باید شناخت و برای این شناخت‏باید در دریای خلوص غرق شد و آیا بشر عادی می‏تواند به این معرفت دست‏یازد؟

 

وظايف تربيتي پدران در نگاه امير مومنان (ع ) 

امير مومنان حضرت علي (ع ) كه خود يك « پدر » است و فرزنداني بزرگ و شريف و تاثيرگذار در تاريخ بشريت همچون امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) و حضرت زينب (س ) را به جوامع انساني تحويل داده است هم در « انديشه » و هم در « عمل » خود را در تربيت و پرورش فرزندان از جنبه هاي گوناگون مسئول و متعهد مي دانست و از همين رو در تلاشي دقيق و با نظارت و مراقبتي مستمر به اين امر مهم و محوري اهتمام ويژه داشت .

نامه اميرمومنان (ع ) به فرزندش امام حسن مجتبي (ع ) نمونه اي بزرگ و مهم از انديشه ها و رهنمودهاي تربيتي آن پيشواي الهي مي باشد كه در متن آن آموزش ها و روش ها و راهكارهاي ارزشمندي نهفته است و جنبه هاي مختلف تربيت و پرورش را مي نماياند. در بخشي از اين رهنمودها براي يافتن محوري ترين مسئوليت هاي پدران در تربيت فرزندان دقت و تعمق مي نمائيم :

« پسرم ... من فضايل و ارزش هاي اخلاقي را براي تو نماياندم و برشمردم ... پيش از آن كه خواهش ها و دگرگوني هاي دنيا به تو هجوم آورند و پذيرش اطاعت مشكل گردد زيرا قلب نوجوان همچون زمين حاصلخيز و آماده كشت است كه هر بذري در آن پاشيده شود مي پذيرد. پس در تربيت تو شتاب كردم پيش از آن كه دل تو سخت شود و فكر و عقل تو به چيزي ديگر متمايل و مشغول و مغشوش گردد و نيز تا به اين وسيله به استقبال كارهايي بروي كه صاحبان تجربه زحمت آزمون آن را كشيده اند و تو را از تلاش و يافتن بي نياز ساخته اند...

پسرم درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده ام اما در كردار آنان نظر افكندم و در اخبارشان انديشيدم و در آثارشان سير كردم تا آنجا كه گويا يكي از آنان شده ام بلكه با مطالعه تاريخ آنان گويا از اول تا پايان عمرشان با آنان بوده ام پس قسمت هاي روشن زندگي آنان را از دوران تيرگي شناختم و زندگاني سودمند آنان را بادوران زيانبارش شناسايي كردم سپس از هر چيزي مهم و ارزشمند آن را و از هر حادثه اي زيبا و شيرين آن را براي تو برگزيدم و ناشناخته هاي آنها را دور كردم پس آنگونه كه پدري مهربان نيكي ها را براي فرزندش مي پسندد من نيز بر آن شدم تو را با خوبي ها تربيت كنم .... (نهج البلاغه نامه ۳۱)

در اين رهنمودهاي ژرف تربيتي امير مومنان (ع ) چهار محور و موضوع مهم از وظايف و مسئوليت هاي پدران در تربيت و پرورش فرزندان مورد توجه قرار مي گيرد.

۱ ـ تربيت اخلاقي و معنوي

تربيت اخلاقي و معنوي از موضوعات بسيار مهم و از عوامل اصلي در شكل گيري شخصيت فرزندان محسوب مي شود به گونه اي كه چنانچه در اين امر حياتي قصور و تسامح شود حيات سالم و بالنده انسان در تمام مراحل و دوره هاي كودكي نوجواني جواني و بزرگسالي به خطر مي افتد و مشكلات و موانع فراوان رخ مي نمايانند و ركودها و جمودها از يك سو و بيراهه ها و مهالك از سوي ديگر رشد و كمال و سعادت آدمي را مختل مي كنند و همين جاست كه ضلالت و گمراهي و فساد و تباهي نيز چهره ظاهر مي سازد و باندهاي مخرب براي آلوده كردن جوانان و بهره برداري هاي مختلف از آنان به دام گستري مي پردازند و به سرعت و سهولت به شكار نونهالاني روي مي آورند كه از ابتدا و در كانون خانواده كه اولين مركز تربيت و شكل گيري شخصيت سالم و پاك مي باشد تحت نظارت و پرورش صحيح قرار نگرفته اند.

نظام تربيتي اسلام مسئوليت محوري « پدران » را در تربيت اخلاقي و معنوي كودكان و نوجوانان بسيار زيربنايي مي داند و با تعابير ژرف و آگاهي بخش اين مهم را به صورت يك شناخت و بينش ضروري در اذهان وافكار عمومي تثبيت مي نمايد.

در نگاه آموزه هاي تربيتي اسلام پدران بايد همواره از درگاه حضرت پروردگار تربيت صحيح و كامل فرزندان را تمنا كنند و خداوند را به ياري بطلبند .

همچنين پدران به كسب اين بصيرت دعوت مي گردند كه حق فرزندان را تاديب و تربيت اخلاقي آنان بدانند و به همين دليل نيك و بدآنان را وابسته به خود تلقي كنند و همچون يك مربي شايسته در تعليم و تربيت كودكان و نوجوانان كوشا باشند(تحف العقول ص ۲۶۳  )

« تربيت » را بهترين « ارث » بر جاي مانده از جانب « پدران » براي « فرزندان » معرفي كردن (غررالحكم ج ۱ ص ۷۹   ) و « پدران موفق » در ادب آموزي و تربيت اخلاقي نونهالان را شايسته نزول رحمت خاص الهي دانستن، دو آموزه ديگري است كه جايگاه و نقش محوري پدران در تربيت اخلاقي و معنوي فرزندان را نمايان مي سازد و بر تحقق آن تصريح مي نمايد.

اميرمومنان حضرت علي (ع ) به فرزندش امام حسن مجتبي (ع ) انجام وظيفه و مسئوليت انتقال ارزش هاي معنوي و خصال و صفات اخلاقي را بسيار حياتي و مهم تلقي مي نمايد و به اين طريق هم خود را عامل به اين وظيفه و موفق در انجام آن مي داند هم به امام حسن (ع ) به عنوان پدر آينده نقش و اهميت تربيت اخلاقي و معنوي را مي نماياند و هم براي نسل هاي آينده و همه پدران در گستره تاريخ اين شناخت و معرفت را به صورت پشتوانه اي مهم ذخيره مي سازد.

۲ ـ پرورش فكري و اعتقادي

پرورش فكري و اعتقادي دومين مسئوليت محوري پدران براي ساختن و به رشد و كمال در آوردن شخصيت فرزندان خويش مي باشد. اهميت خاص و آثار ارزشمند اين نوع پرورش را وقتي در مي يابيم كه مشاهده مي كنيم در هر عصري از اعصار و زمان ها وجود جريان هاي فكري ناسالم براي به انحراف كشاندن نوجوانان يك واقعيت تلخ و ثبت شده در اوراق تاريخ مي باشد.

خارجيگري اشعري گري اخباري گري مرجئه گري صوفي گري از جمله جريان هاي فكري و اعتقادي متضاد با اسلام اصيل مي باشند كه در دوره هاي متعدد تاريخي به ظهور و نقش آفريني هاي ويرانگر درآمده اند و گروه هايي از مردم جامعه را از همان دوره جواني در دام خود افكنده و از مسير حق دور داشته و در بيراهه هاي تشكيك و ترديد و معتقدات مغشوش به حركت درآورده اند.

تفكر جدايي دين از سياست جريان نفاق جريان فرقان تفكر بطلان تشكيل حكومت در عصر غيبت جريان ملي گرايي در شكل ها و با نام هاي مختلف از جمله جريانهاي فكري و اعتقادي ناسالم در عصر ما و تاريخ معاصر ايران به شمار مي روند . (۶ )

اين جريان ها در نهايت جوانان را از اسلام اصيل جدا كرده و در دام قدرت ها و كشورهاي استعماري اسير كرده اند و از همين جا مشخص مي شود و با مستندات و شواهد ثابت مي گردد كه اين جريان هاي دو آتشه فكري و اعتقادي « سياسي » ! بوده و هستند و بسياري از آنها دانسته و آگاه و برخي نيز نادانسته و ناآگاه در خدمت دشمنان دين درآمده اند.

اميرمومنان حضرت علي (ع ) در رهنمود تربيتي خويش به فرزندش حضرت امام حسن (ع ) به اين نكته اشارت دارد كه قبل از آن كه عقل و فكر تو به چيزي غير از حق مشغول و مغشوش گردد به پرورش فكري و اعتقادي ات همت گماشتم و به اين ترتيب بر حساسيت و ضرورت اين نوع مراقبت و پرورش تاكيد مي نمايد.

۳ ـ بينش يابي و فرصت شناسي

يكي از وظايف مهم و ارزشمند پدران اين است كه نسبت به دوره بسيار حساس و حياتي « نوجواني » اصل بينش يابي و وظيفه فرصت شناسي را مورد توجه و نظر و عمل قرار دهند و هيچ گونه غفلت و مسامحه اي را روا مدارند كه در آن صورت حركت سالم و پوياي تربيتي فرزندان را با مانع و مشكل مواجه مي سازند و در پي آن شاهد عواقب و آثار تلخ و ناگوار آن خواهند بود.

اصل بينش يابي پدران را به مطالعه و دقت براي شناخت دوره نوجواني و عواطف و احساسات خاص آن دعوت مي كند و وظيفه فرصت شناسي پدران را به شكار فرصت هاي مناسب به وجود آمده در اين دوره حساس براي تربيت و پرورش سالم و مستحكم نوجوانان وادار مي نمايد.

در دوره نوجواني در كنار فراهم آمدن شرايط براي رشد جسمي و بروز آثار و جلوه هاي خاص آن زمينه ها براي رشد ارزش هاي اخلاقي از يكسو و پذيرش اعتقادات سالم از ديگر سو كاملا آماده و مناسب مي گردد و به همين دليل پدران بايد دقت و نظارت آميخته با اطلاعات و شناخت و آگاهي هاي لازم را معمول دارند تا نوجوان هم از جنبه فكري و اعتقادي به دين باوري اصيل برسد و هم از جنبه اخلاقي و معنوي شخصيتي پاك و سالم و پايبند به ارزش ها و هنجارهاي اسلامي بيابد.

نوجوان در اين دوره از زندگي به دليل آمادگي براي پذيرش باور و اعتقاد و نيز متمايل و متعامل شدن به ارزش هاي اخلاقي به زمين بكر و حاصلخيزي شبيه است كه هر بذري در آن بيفشانيم رشد مي كند.

اين تشبيه زيبا از امير مومنان (ع ) كه در متن رهنمود تربيتي خويش به فرزندش آمده است نشان مي دهد كه اگر پدران هم به اصل بينش يابي نسبت به عواطف و احساسات و از جمله آمادگي هاي لازم براي دين پذيري و گرايش عملي به ارزش هاي اخلاقي توجه و عمل نمايند و هم در فرصت شناسي و شكار لحظه ها براي پاشيدن بذرهاي ايمان و اخلاص و صداقت در زمين بكر روح و جان و قلب نوجوان دقيق و عامل باشند ديگران ـ نه جريان هاي فكري ناسالم و نه افراد و عناصر ناپاك و شياد ـ نمي توانند فرزندانشان را به گمراهي و انحراف بكشند.

۴ ـ تجربه آموزي و عبرت اندوزي

وظيفه چهارم محوري پدران براي رشد شخصيت فرزندان انتقال تجربه هاي بزرگ تاريخي و درس ها و پيام هاي نهفته در آنها به نوجوانان و ايجاد پشتوانه اي از عبرت و بصيرت براي پيمودن راه پرفراز و نشيب زندگي مي باشد.

اميرمومنان (ع ) به فرزندش گوشزد مي نمايد كه من به گونه اي در « تاريخ » عميق و دقيق شدم و با رخدادها و حوادث مختلف فرهنگي و اجتماعي و سياسي آن درآميختم كه گويا از اول تا پايان عمر اقوام و ملل و روحيات و صفات و رفتار و عملكردها و حوادث زندگي آنان حضور داشته ام و سپس تمام اين تجربيات را زير و رو كردم و بهترين و درس آموزترين را براي حيات برتر و سالم و موفق برگزيدم و به تو منتقل ساختم .

اميرمومنان (ع ) در اين رهنمود ارزش و آثار گرانقدر « تجربه » ها در ياري رساني نوجوانان را مي نماياند و به اين واقعيت تصريح مي كند كه هر كدام از فرزندان بايد با پشتوانه اي نيرومند از تجربه هاي موفق وارد اجتماع شوند تا بتوانند در مسير طولاني و پرفراز و فرود حيات دنيا از گردنه هاي سخت عبور نمايند و در هر جلوه از زندگي ـ چه اخلاقي و رفتاري چه فرهنگي و علمي چه فكري و اعتقادي چه اجتماعي و سياسي ـ از اين پشتوانه هاي كارآمد بهره وري هاي جامع نمايند.

به اين ترتيب حضرت علي (ع ) هم به انجام وظيفه خويش به عنوان يك « پدر » براي انتقال تجربه هاي مفيد به فرزندش اشاره مي نمايد و هم به نقش و اهميت تجارب سازنده براي نسل هاي بشر تصريح دارد.

ارزش تجربه و ضرورت بهره وري از آن در نگاه اميرمومنان (ع ) به گونه اي حائز اهميت مي باشد كه معلومات و آگاهي هاي انسان عاقل و خردورز را در پرتو استفاده از تجربه هاي مختلف روبه افزايش و فزوني مي داند (غررالحكم ج ۱ ص ۵۸ ) و نه تنها ارزش راي و نظر هر انساني را وابسته به مقدار تجاربي مي داند كه در خزانه فكر خود اندوخته است (همان منبع ص ۴۲۴  ) كه « عقل تجربي » را در كنار « عقل طبيعي » عامل اصلي خير و سعادت بشر معرفي مي نمايد و معتقد است از تجارب بشر است كه مي توان دانش نو و اطلاعات تازه را استخراج نمود . (تحف العقول ص ۹۶  )

وظايف و مسئوليت هاي چهارگانه اي كه از نظر گذشت مجموعه اي به هم پيوسته و غيرقابل گسست مي باشند و شكل گيري شخصيت سالم و بالنده فرزندان در پرتو عمل دقيق به هركدام از وظايف محوري و بنيادين مزبور مي باشد و نمي توان تصور نمود جواناني كه از جنبه « اخلاقي و معنوي » به پايبندي نسبت به ارزش ها و هنجارها رسيده باشند و در عين حال از جنبه « فكري و اعتقادي » به راهيابي و باورمندي صحيح و سالم دست نيابند به سعادت و رستگاري برسند. چنان كه ديده ايم و مي بينيم كه هستند كساني كه در همان حال كه مقيد به معيارهاي اخلاقي مي باشند در امور فكري و اعتقادي به قشري گري و تصلب گرفتار آمده و در دام برخي از جريان هاي اعتقادي مغشوش كه پوسته و ظاهري از اسلام دارند و از حقيقت آن تهي هستند اسير شده اند! در نقطه مقابل نيز معتقدات سالم با اخلاق و رفتار سالم پيوند مي خورد و در غيراينصورت ديري نمي پايد كه آلودگي هاي اخلاقي باورهاي صحيح را به بيراهه مي كشاند.

اصل « بينش يابي و فرصت شناسي » و نيز اصل « تجربه آموزي و عبرت اندوزي » به همين ترتيب با دو اصل قبلي رابطه همگون و متقابل دارند و با هم در تعامل مستمر مي باشند. يعني دو اصل اوليه بدون اين دو اصل مزبور به طور جامع و كامل به ظهور و تحقق درنمي آيند و چنانچه پدران از بينش هاي لازم نسبت به عواطف نوجوانان و شكار فرصت ها براي بذرافشاني مناسب و به موقع در زمين حاصلخيز قلب و فكر آنان برخوردار نباشند چگونه تربيت اخلاقي و معنوي و نيز پرورش فكري و اعتقادي نوجوانان محقق مي گردد و همين گونه است نقش و آثار تجارب مفيد و سازنده و تحول زا در موضوع شكل گيري شخصيت سالم و كامل فرزندان و به اين ترتيب پدران بايد هركدام از مسئوليت هاي چهارگانه در تربيت و پرورش سالم و جامع را در جايگاه خود و به نحو صحيح و با مراقبت دقيق به مرحله عمل درآورند تا فرزندان صالح و سالم به جامعه انساني تحويل دهند.

از ديدگاه اميرمومنان (ع ) فرزندان بايد با پشتوانه اي نيرومند از تجربه هاي موفقي كه پدران از جامعه و تاريخ به آنان منتقل كرده اند وارد اجتماع شوند تا بتوانند در مسير طولاني و پرفراز و فرود حيات دنيا از گردنه هاي سخت عبور نمايند و در هر جلوه از زندگي از اين پشتوانه كارآمد بهره وري هاي جامع نمايند

اصل « بينش يابي » پدران را به مطالعه و دقت براي شناخت دوره نوجواني و عواطف و احساسات خاص آن دعوت مي كند و وظيفه « فرصت شناسي » پدران را به شكار لحظه هاي مناسب در اين دوره حساس براي تربيت و پرورش پايدار و مستحكم نوجوانان وادار مي نمايد

تربيت اخلاقي و معنوي پرورش فكري و اعتقادي بينش يابي و فرصت شناسي تجربه آموزي و عبرت اندوزي چهار وظيفه و مسئوليت مهم و محوري پدران محسوب مي شود كه هيچ كدام بدون ديگري تاثيرگذار و تحول زا نخواهد بود و همه آنها به هم آميخته و مكمل تربيت و پرورش سالم كودكان و نوجوانان مي باشند و در اثر رابطه همگون و متقابل و تعامل مستمري كه با هم دارند زمينه هاي شكل گيري شخصيت سالم و جامع فرزندان را مساعد مي نمايند.

 

در این مجال به برخی از سر فصل‌های دیگر در نامه امیر مومنان اشاره می کنیم:

۱. خودسازى و یاد خدا: پسرم همانا تو را به ترس از خدا سفارش مى‌‌‏‌کنم که پیوسته در فرمان او باشى، و دلت را با یاد خدا زنده کنى. فرزندم، دلت را با اندرز نیکو زنده کن؛ هواى نفس را با بى‌‌اعتنایى به حرام بمیران؛ جان را با یقین نیرومند کن، و با نور حکمت روشنایى بخش.

۲. توجه به حوادث روزگار: از پدرى فانى؛ اعتراف دارنده به گذشت زمان؛ زندگى را پشت سر نهاده؛ مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان، و کوچ کننده فردا، به فرزندى آرزومند بیش از توان؛ رونده راه نابود شدگان؛ در دنیا هدف بیمارى‌‏‌ها؛ در گرو روزگار؛ در تیر رس مصائب؛ گرفتار دنیا؛ اسیر مرگ؛ هم سوگند رنج‌ها؛ هم نشین اندوه‏‌ها؛ آماج بلاها و جانشین گذشتگان.

۳. ضرورت یاد مرگ: دلت را با یاد مرگ آرام کن؛ به نابودى از او اعتراف گیر؛ و با بررسى تحولات ناگوار دنیا به او آگاهى بخش. از دگرگونى روزگار، و زشتى‌‌‏هاى گردش شب و روز او را بترسان؛ تاریخ گذشتگان را بر او بنما، و آنچه که بر سر پیشینیان آمده است به یادش آور. در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن، و بیندیش که آنها چه کردند از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند، از جمع دوستان جدا شده و به دیار غربت سفر کردند، گویا زمانى نمى‌‏‌گذرد که تو هم یکى از آنانى، پس جایگاه آینده را آباد کن؛ آخرت را به دنیا مفروش. پسرم، بدان تو براى آخرت آفریده شدى، نه دنیا، براى رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنیا، که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنى، و به آخرت در آیى. و تو شکار مرگى هستى که فرار کننده آن نجاتى ندارد، و هر که را بجوید به آن مى‌‏رسد، و سرانجام او را مى‌‏گیرد. پس، پسرم فراوان بیاد مرگ باش، و به یاد آنچه که به سوى آن می‌روى، و پس از مرگ در آن قرار مى‏‌گیرى. تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باش، نیروى خود را افزون، و کمر همّت را بسته نگهدار که ناگهان نیاید و تو را مغلوب سازد. مبادا دلبستگى فراوان دنیا پرستان، و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را مغرور کند؛ چرا که خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده، و دنیا نیز از وضع خود تو را خبر داده، و از زشتى‌‏هاى روزگار پرده برداشته است.

۴. امر به معروف و نهی از منکر: به نیکى‌‏ها امر کن و خود نیکوکار باش، و با دست و زبان بدی‌‌ها را انکار کن، و بکوش تا از بدکاران دور باشى.

۵. توکل: در تمام کارها خود را به خدا واگذار که به پناهگاه مطمئن و نیرومندى رسیده‏اى.

۶. تحمل سختی‌ها برای رسیدن به حق: و برای حق هر کجا که باشد سختی‌ها را تحمل کن.

۷. صبر و استقامت:  و خود را بردبارانه بر ناملایمات عادت ده، نیکو صفتی است شکیبایی در راه حق.

۸. تلاش در راه کسب کمالات نفسانی جاودان: بدان‌که راهی که در پیش رو داری بسیار دور و بسی سهمگین، و تو در آن‌را از نیک‌خواهی و توشه برداری به مقداری که تو را با سبک‌بار به سرمنزل برساند بی‌نیاز نیستی. هرگز مباد که بیش از توان، شانه زیر بار دهی که سنگینی‌اش وبالت خواهد بود.... این‌را نیز بدان که در آن راه گردنه‌های نفس‌گیری در پیش است که هر کس سبک‌بارتر باشد، شادمان‌تر از کسی است که زیر بار گران است.

۹. ضرورت بخشش مال و صدقه دادن: باری درخواست کسی را که در روزگار توانگریت از تو وام می‌خواهد تا به هنگام تنگ‌‌دستی آن‌را بپردازد، مغتنم بشمار.

۱۰. از حرص و آز برحذر بودن: بپرهیز از آن‌که مرکب طمع ورزى تو را به سوى هلاکت به پیش راند.

۱۱. فرو خوردن خشم: خشمت را آهسته آهسته فروخور؛ زیرا من نوشیدنی‌ای شیرین‌تر و گواراتر از آن ندیده‌ام، در باره کسی که با تو به خشم و درشتی برخورد کند، نرم باش؛ زیرا دیری نخواهد گذشت که او نیز با تو نرم خواهد شد.

۱۲. شتاب در تربیت فرزند: پسرم هنگامى که دیدم سالیانى از من گذشت، و توانایى‌ام رو به کاستى رفت، به نوشتن وصیّت براى تو شتاب کردم، و ارزش‌‏‌هاى اخلاقى را براى تو بر شمردم، پیش از آن‌که أجل فرا رسد، و رازهاى درونم را به تو منتقل نکرده باشم، و در نظرم کاهشى پدید آید، چنان‌که در جسمم پدید آمد، و پیش از آن‌که خواهش‌ها و دگرگونى‌‏هاى دنیا به تو هجوم آورند، و پذیرش و اطاعت مشکل گردد؛ زیرا قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذرى است که در آن پاشیده شود. پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آن‌که دلت سخت شود، و عقل تو به چیز دیگرى مشغول گردد، تا به استقبال کارهایى بروى که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن‌را کشیده‌‏اند، و تو را از تلاش و یافتن بى‌‏نیاز ساخته‌‏اند، و آنچه از تجربیّات آنها نصیب ما شد، به تو هم رسیده، و برخى از تجربیّاتى که بر ما پنهان مانده بود براى شما روشن گردد.

۱۳. روش تربیت فرزند: پس در آغاز تربیت، تصمیم گرفتم تا کتاب خداى توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات، به تو بیاموزم، و شریعت اسلام و احکام آن از حلال و حرام، به تو تعلیم دهم و به چیز دیگرى نپردازم.

۱۴. مطالعه تاریخ: پسرم درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکرده‌‏ام، امّا در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثارشان سیر کردم تا آن‌جا که گویا یکى از آنان شده‌‌‏ام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بوده‌‏ام، پس قسمت‌‌‏هاى روشن و شیرین زندگى آنان را از دوران تیرگى شناختم، و زندگانى سودمند آنان را با دوران زیان‌‌بارش شناسایى کردم، سپس از هر چیزى مهم و ارزش‌مند آن‌را، و از هر حادثه‌‌‏اى، زیبا و شیرین آن‌را براى تو برگزیدم... در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن، و بیندیش که آنها چه کردند از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند از جمع دوستان جدا شده و به دیار غربت سفر کردند، گویا زمانى نمى‌‏‌گذرد که تو هم یکى از آنانى، پس جایگاه آینده را آباد کن؛ آخرت را به دنیا مفروش.

۱۵. توجه به معنویّات: پسرم در وصیّت من درست بیندیش، بدان که در اختیار دارنده مرگ همان است که زندگى در دست او، و پدید آورنده موجودات است، همو مى‌‏میراند، و نابود کننده همان است که دوباره زنده مى‌‏کند، و آن‌که بیمار مى‌‏کند شفا نیز مى‌‏دهد، بدان‌که دنیا جاودانه نیست، و آن‌گونه که خدا خواسته است برقرار است ... پس به قدرتى پناه بر که تو را آفریده، روزى داده، و اعتدال در اندام تو آورده است، بندگى تو فقط براى او باشد، و تنها اشتیاق او را داشته باش، و تنها از او بترس.

۱۶. آخرت گرایى: اى پسرم من تو را از دنیا و تحوّلات گوناگونش، و نابودى و دست به دست گردیدنش آگاه کردم، و از آخرت و آنچه براى انسان‏‌ها در آن‌جا فراهم است اطّلاع دادم، و براى هر دو مثال‌‏ها زدم، تا پند پذیرى، و راه و رسم زندگى بیاموزى، همانا داستان آن کس که دنیا را آزمود، چونان مسافرانى است که در سر منزلى بى آب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد کوچ کردن به سرزمینى را دارند که در آن‌جا آسایش و رفاه فراهم است. پس مشکلات راه را تحمّل مى‌‏کنند، و جدایى دوستان را مى‌‏پذیرند، و سختى سفر، و ناگوارى غذا را با جان و دل قبول مى‏‌کنند، تا به جایگاه وسیع، و منزلگاه أمن، با آرامش قدم بگذارند، و از تمام سختى‌‏هاى طول سفر احساس ناراحتى ندارند، و هزینه‌‏هاى مصرف شده را غرامت نمى‌‏شمارند، و هیچ چیز براى آنان دوست داشتنى نیست، جز آن‌که به منزل أمن، و محل آرامش برسند.

۱۷. معیارهاى روابط اجتماعى: اى پسرم نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار ده، پس آنچه را که براى خود دوست دارى براى دیگران نیز دوست بدار، و آنچه را که براى خود نمى‏‌پسندى، براى دیگران مپسند، ستم روا مدار، آن‌گونه که دوست ندارى به تو ستم شود، نیکوکار باش، آن‌گونه که دوست دارى به تو نیکى کنند، و آنچه را که براى دیگران زشت مى‏‌دارى براى خود نیز زشت بشمار، و چیزى را براى مردم رضایت ده که براى خود مى‏‌پسندى، آنچه نمى‌‏دانى نگو، گر چه آنچه را مى‌‏دانى اندک است، آنچه را دوست ندارى به تو نسبت دهند، در باره دیگران مگو، بدان‌که خود بزرگ بینى و غرور، مخالف راستى، و آفت عقل است.

۱۸. تلاش در جمع آورى زاد و توشه: بدان راهى پر مشقّت و بس طولانى در پیش روى دارى، و در این راه بدون کوشش بایسته، و تلاش فراوان، و اندازه گیرى زاد و توشه، و سبک کردن بار گناه، موفّق نخواهى بود، بیش از تحمّل خود بار مسئولیّت‏‌ها بر دوش منه، که سنگینى آن براى تو عذاب آور است. اگر مستمندى را دیدى که توشه‌‏ات را تا قیامت مى‏‌برد، و فردا که به آن نیاز دارى به تو باز مى‏‌گرداند، کمک او را غنیمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالى دارى بیشتر انفاق کن، و همراه او بفرست؛ زیرا ممکن است روزى در رستاخیز در جست‌وجوى چنین فردى باشى و او را نیابى ... بدان‌که در پیش روى تو، گردنه‌‏هاى صعب العبورى وجود دارد که حال سبک‌باران به مراتب بهتر از سنگین باران است، و آن‌که کند رود حالش بدتر از شتاب گیرنده مى‏باشد، و سرانجام حرکت، بهشت و یا دوزخ خواهد بود، پس براى خویش قبل از رسیدن به آخرت وسائلى مهیّا ساز، و جایگاه خود را پیش از آمدنت آماده کن؛ زیرا پس از مرگ، عذرى پذیرفته نمى‏‌شود، و راه باز گشتى وجود ندارد.

۱۹. توبه: و در صورت ارتکاب گناه در توبه را مسدود نکرده است؛ در کیفر تو شتاب نداشته، و در توبه و بازگشت، بر تو عیب نگرفته است، در آن‌جا که رسوایى سزاوار تو است، رسوا نساخته، و براى بازگشت به خویش شرایط سنگینى مطرح نکرده است، در گناهان تو را به محاکمه نکشیده، و از رحمت خویش نا امیدت نکرده، بلکه بازگشت تو را از گناهان، نیکى شمرده است. هر گناه تو را یکى، و هر نیکى تو را ده به حساب آورده، و راه بازگشت و توبه را به روى تو گشوده است. ... پس از مرگ بترس، نکند زمانى سراغ تو را گیرد که در حال گناه یا در انتظار توبه کردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد که در این حال خود را تباه کرده‏‌اى.

۲۰. توجه به دعا: و از گنجینه‌‏‌هاى رحمت او چیزهایى را درخواست کن که جز او کسى نمى‌‌‏تواند عطا کند. هر گاه او را بخوانى، ندایت را مى‌‌‏‌شنود، و چون با او راز دل‌گویى راز تو را مى‌‌‏داند، پس حاجت خود را با او بگوى، و آنچه در دل دارى نزد او باز گوى، غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن، تا غم‌‌‏هاى تو را بر طرف کند و در مشکلات تو را یارى رساند؛ مانند عمر بیشتر، تندرستى بدن، و گشایش در روزى. سپس خداوند کلیدهاى گنجینه‏هاى خود را در دست تو قرار داده که به تو اجازه دعا کردن داد، پس هر گاه اراده کردى مى‏توانى با دعا، درهاى نعمت خدا را بگشایى، تا باران رحمت الهى بر تو ببارد. هرگز از تأخیر اجابت دعا نا امید مباش؛ زیرا بخشش الهى باندازه نیّت است، گاه، در اجابت دعا تأخیر مى‏‌شود تا پاداش درخواست کننده بیشتر و جزاى آرزومند کامل‌‏تر شود، گاهى درخواست مى‏‌کنى امّا پاسخ داده نمى‌‏شود؛ زیرا بهتر از آنچه خواستى به زودى یا در وقت مشخّص، به تو خواهد بخشید، یا به جهت اعطای بهتر از آنچه خواستى، دعا به اجابت نمى‌‏رسد؛ زیرا چه بسا خواسته‌‏هایى دارى که اگر داده شود مایه هلاکت دین تو خواهد بود، پس خواسته‌‏هاى تو به گونه‏اى باشد که جمال و زیبایى تو را تأمین، و رنج و سختى را از تو دور کند. پس نه مال دنیا براى تو پایدار، و نه تو براى مال دنیا باقى خواهى ماند.

۲۱. شناخت دنیا پرستان: همانا دنیا پرستان چونان سگ‌‏هاى درنده، عو عو کنان، براى دریدن صید در شتابند، برخى به برخى دیگر هجوم آورند، و نیرومندشان، ناتوان را مى‌‏خورد، و بزرگ‌‏ترها کوچک‌‏ترها را. و یا چونان شترانى هستند که برخى از آنها پاى بسته، و برخى دیگر در بیابان رها شده که راه گم کرده و در جادّه‌‏هاى نامعلومى در حرکت‌اند، و در وادى پر از آفت‌‏ها، و در شنزارى که حرکت با کندى صورت مى‏‌گیرد گرفتارند، نه چوپانى دارند که به کارشان برسد، و نه چراننده‏‌اى که به چراگاهشان ببرد. دنیا آنها را به راه کورى کشاند. و دیدگانشان را از چراغ هدایت بپوشاند، در بی‌راهه سرگردان، و در نعمت‏‌ها غرق شده‏‌اند. داستان دنیا پرستان همانند گروهى است که از جایگاهى پر از نعمت‌‏ها مى‌‏خواهند به سرزمین خشک و بى آب و علف کوچ کنند، پس در نظر آنان چیزى ناراحت کننده‌‏تر از این نیست که از جایگاه خود جدا مى‏‌شوند، و ناراحتى‌‏ها را باید تحمّل کنند.

۲۲. واقع نگرى در زندگى: به یقین بدان که تو به همه آرزوهاى خود نخواهى رسید، و تا زمان مرگ بیشتر زندگى نخواهى کرد، و بر راه کسى مى‏‌روى که پیش از تو مى‏‌رفت، پس در به دست آوردن دنیا آرام باش، و در مصرف آنچه به دست آوردى نیکو عمل کن؛ زیرا چه بسا تلاش بى‌اندازه براى دنیا که به تاراج رفتن اموال کشانده شد. پس هر تلاش‌گرى به روزى دلخواه نخواهد رسید، و هر مدارا کننده‌‏اى محروم نخواهد شد. نفس خود را از هر گونه پستى باز دار، هر چند تو را به اهدافت رساند؛ زیرا نمى‌‏توانى به اندازه آبرویى که از دست مى‌‏دهى بهایى به دست آورى. برده دیگرى مباش که خدا تو را آزاد آفرید، آن نیک که جز با شر به دست نیاید نیکى نیست، و آن راحتى که با سختى‌‏هاى فراوان به دست آید، آسایش نخواهد بود. ... اگر توانستى که بین تو و خدا صاحب نعمتى قرار نگیرد، چنین باش؛ زیرا تو، روزى خود را دریافت مى‌‏کنى، و سهم خود بر مى‏‌دارى، و مقدار اندکى که از طرف خداى سبحان به دست مى‌‏آورى، بزرگ و گرامى‌‏تر از (مال) فراوانى است که از دست بندگان دریافت مى‌‏دارى، اگرچه همه از طرف خدا است. ... شغل همراه با پاکدامنى، بهتر از ثروت فراوانى است که با گناهان به دست آید.

۲۳. حقوق دوستان: چون برادرت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستى را بر قرار کن، اگر روى برگرداند تو مهربانى کن، و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامى که دورى مى‏‌گزیند تو نزدیک شو، و چون سخت مى‌‏گیرد تو آسان گیر، و به هنگام گناهش عذر او بپذیر، چنان‌که گویا بنده او مى‏‌باشى، و او صاحب نعمت تو است. دوست آن است که در نهان آیین دوستى را رعایت کند.

۲۴. ارزش‌هاى اخلاقى: پسرم بدان‌که روزى دو قسم است؛ یکى آن‌که تو آن‌را مى‌‏جویى، و دیگر آن‌که او تو را مى‌‏جوید، و اگر تو به سوى آن نروى، خود به سوى تو خواهد آمد، چه زشت است فروتنى به هنگام نیاز، و ستم‌کارى به هنگام بى‌‏نیازى؛ همانا سهم تو از دنیا آن اندازه خواهد بود که با آن سراى آخرت را اصلاح کنى، اگر براى چیزى که از دست دادى ناراحت ن‌‏شوى. از سخنان بى‌ارزش و خنده آور بپرهیز، اگر چه آن‌را از دیگرى نقل کرده باشى.

۲۵. تمسک به ریسمان الهی: استوارترین وسیله‏‌اى که می‌توانى به آن چنگ زنى، رشته‏‌اى است که بین تو و خداى تو قرار دارد.

۲۶. توجه به خویشاوندان: خویشاوندانت را گرامى دار؛ زیرا آنها پر و بال تو هستند که با آن پرواز مى‌‏کنى، و ریشه تو هستند که به آنها باز مى‏‌گردى، و دست نیرومند تو مى‌‏باشند که با آن حمله مى‏‌کنى.

 

امام علی (ع) در کلام رهبر انقلاب

برخی از ویژگی های امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام)، این اسوه و نماد ایمان را در کلام رهبر انقلاب بازخوانی می کنیم.

اميرالمؤمنين در اين مدت {دوران ۵ساله حکومت بر جامعه} نشان داد که اصول اسلامي و ارزشهاي اسلامي يي که در دوران انزواي اسلام و در دوران کوچکي جامعه ي اسلامي به وجود آمده بود، در دوران رفاه و گسترش و اقتدار و پيشرفت و توسعه ي مادي جامعه ي اسلامي هم قابل پياده شدن است. اگر به اين نکته توجه کنيم، خيلي مهم است. مسأله ي امروز ما هم همينهاست. تاریخ: ۱۳۸۳.۸.۱۵

 

اميرالمؤمنين در اين پنج سال با عمل و سيره و شيوه ي حکومت خود نشان داد که  اصولِ درخشان صدر نبوت - همان توحيد، همان عدل، همان انصاف و مساوات، همان برابري بين انسانها - با خليفه ي مقتدري مثل اميرالمؤمنين قابل اجراست. اين، چيزي است که در تاريخ مانده است. هرچند بعد از اميرالمؤمنين اين روش ادامه داده نشد.تاریخ:۱۳۸۳.۸.۱۵

 

اميرالمؤمنين مي خواهد به دنيا نشان دهد که اين اصول اسلامي در همه ي شرايط قابل پياده شدن است.تاریخ:۱۳۸۳.۸.۱۵

 

چه کسي مي تواند حتّي تصور کند که به اميرالمؤمنين شباهت پيدا کند؟ نه، هيچ کس شبيه اميرالمؤمنين نمي شود. امام سجاد که نوه ي اميرالمؤمنين بود و مقام عصمت داشت، وقتي به ايشان گفتند تو اين قدر عبادت مي کني، فرمود عبادت ما کجا و عبادت علي کجا؟ يعني امامِ عابد ِ سجاد مي گويد من با علي قابل مقايسه نيستم. بين امام سجاد و بهترين عبّاد و زهّاد زمان ما هم هزاران فرسخ فاصله است. اميرالمؤمنين الگو و قله و جهت حرکت را نشان داد و شاخص را معين کرد؛ حالا به هرجا توانستيم برسيم.تاریخ:۱۳۸۳.۸.۱۵

 

حضرت علی (علیه السلام) مظهر عدالت، شجاعت، تدبیر، انصاف، رعایت حقوق انسان و مظهر عبودیت در مقابل پروردگار بود.تاریخ:۱۳۸۵.۷.۲۱

 

منطق اميرالمؤمنين، سلوك راه خداست. شيعه يعنى كسى كه دنبال اميرالمؤمنين به راه مى افتد.تاریخ:۱۳۸۶.۵.۶

 

برجسته ترین شعار حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) که به طور عملی به دنبال اجرای آن بودند، عدالت است، بنابراین ما به عنوان پیروان آن حضرت، باید عدالت را سرلوحه همه امور در نظام اسلامی قرار دهیم.تاریخ:۱۳۸۷.۴.۲۶

 

یکی از کارهای مستمر حضرت علی (علیه السلام) به ویژه در دوران حکومت، تربیت اخلاقی جامعه بود زیرا آن حضرت، اخلاقیات ناپسند را ریشه مشکلات و انحرافات جامعه می دانستند.تاریخ:۱۳۸۷.۶.۲۹

 

امیرمومنان همواره دنیاطلبی و به دنبال جاه و مقام رفتن را مذموم می دانستند و تنها راه علاج دلبستگی به دنیا را تقوا بیان می کردند چرا که در پرتو تقوا، خداوند متعال در دل و جان انسان جایگاهی پیدا می کند که همه چیز در نزد او کوچک می شود.تاریخ:۱۳۸۷.۶.۲۹

 

سیاست ورزی امیرالمومنین آمیخته با سلوک معنوی و اخلاقی آن حضرت بود.تاریخ:۱۳۸۸.۶.۲۰

 

یکی از ویژگیهای سیاست ورزی حضرت امیرالمومنین، پرهیز از مکر و فریب بود در حالیکه در نظامهای سکولار و نگرشهای مبتنی بر جدایی دین از سیاست، استفاده از هر روشی از جمله مکر و حیله اشکالی ندارد.تاریخ:۱۳۸۸.۶.۲۰

 

در مکتب سیاسی مولای متقیان، توسل به ظلم و دروغ برای پیروز شدن جایگاهی ندارد و حضرت علی علیه السلام بطور جدی از مردم می خواستند که با تملق و چاپلوسی با او سخن نگویند.تاریخ:۱۳۸۸.۶.۲۰

 

رفتار آن حضرت با همه افراد و جریانهای معارض و مخالف، یکسان نبود و میان آنهایی که با وجود داشتن اهداف حق، از روی جهالت و قشریگری، به راه انحراف و اشتباه می افتادند، با افرادی که از ابتدا در راه باطل بودند تفاوت قائل می شدند ضمن اینکه آن حضرت در مقابل انحراف و توسل به ظواهر دینی، قاطعانه می ایستادند.تاریخ:۱۳۸۸.۶.۲۰

 

مهمترین درس از زندگی آن شخصیت بی نظیرِ تاریخ بشر، برای امروز دنیای اسلام و جامعه، بصیرت بخشی، روشن کردن فضا، و عمق دادن به ایمان و اندیشه کسانی است که نیازمند بصیرت هستند.تاریخ:۱۳۸۹.۴.۵

                                                                                                                                                                      

مهمترین عیدی در این روز بزرگ(۱۳ رجب)، درس گرفتن از راه و روش، رفتار و گفتار آن حضرت است.تاریخ:۱۳۸۹.۴.۵

 

امیرالمومنین علی (علیه السلام) در آن دوران فتنه به یاران خود نهیب می زدند که این راه حق و صادقانه ای را که در پیش گرفته اید، رها نکنید و مبادا سخنان فتنه گران در دلهای شما سستی بوجود آورد.تاریخ:۱۳۸۹.۴.۵

 

این شرایط غبار آلود، گاهی بگونه ای است که برخی نخبگان نیز دچار خطا و اشتباه می شوند، بنابراین در دوران فتنه، شاخص لازم است و شاخص هم همان حق و بینه ای است که حضرت علی (علیه السلام)، مردم را به آن ارجاع می دادند و ما نیز امروز نیازمند آن هستیم. شاخص و راه روشنی که امیرالمومنین، معرفی می کنند، اداره جامعه اسلامی با دستورات اسلام، برخورد قاطعانه با دشمنان متعرض، مرزبندی شفاف و روشن با دشمنان، و هوشیاری در مقابل فریب دشمنان است.تاریخ:۱۳۸۹.۴.۵

 

نهج البلاغه فقط متعلق به شیعه نیست بلکه علمای بزرگ اهل سنت نیز درخصوص این بیانات و کلمات، تعابیری دارند که انسان، شگفت زده می شود و حتی بسیاری از متفکران و اندیشمندان غیرمسلمان نیز با مطالعه نهج البلاغه، از عظمت آن بهت زده شده اند.تاریخ:۱۳۸۹.۴.۵

از نظر پیغمبر اکرم (ص)، میزان حق، امیرالمؤمنین (ع) است. از طریق سنی و شیعه نقل شده است که: «علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثما دار»،اگر دنبال حقید، ببینید علی کجا ایستاده است، او چه می کند، انگشت اشاره ی او به کدام سو است.دیدار مردم بوشهر در ۱۲ آبان ماه ۱۳۹۱

 

شخصیت امیرالمؤمنین از لحظه ی ولادت تا هنگام شهادت، در همه ی این ادوار، یک شخصیت استثنائی است. ولادت او در جوف کعبه است - که نه قبل از آن حضرت و نه بعد از آن حضرت تا امروز چنین چیزی اتفاق نیفتاده است - شهادت آن بزرگوار هم در مسجد و محراب عبادت است. بین این دو نقطه هم، همه ی زندگی امیرالمؤمنین جهاد است و صبر للَّه است و معرفت است و بصیرت است و حرکت در راه رضای الهی است. در آغاز کودکی، دست تدبیر الهی، علی بن ابی طالب را به آغوش پیغمبر میسپارد. امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) شش ساله بود که پیغمبر او را از خانه ی جناب ابی طالب به خانه ی خود آورد. امیرالمؤمنین در آغوش پیغمبر و در زیر سایه ی تربیت آن حضرت تربیت شد. در هنگام نزول وحی بر پیغمبر، تنها کسی بود که در حراء، در آن لحظات حساس، در کنار پیغمبر حضور پیدا میکرد؛ و لقد کنت اتّبعه اتّباع الفصیل اثر امّه». دنبال پیغمبر، بدون جدا شدن از پیغمبر، امیرالمؤمنین دائماً میآموخت. خود حضرت در نهج البلاغه در خطبه ی قاصعه میفرماید: «و لقد سعمت رنّة الشّیطان حین نزل الوحی». میگوید: من صدای ناله ی شیطان را در وقتی که بر پیغمبر وحی نازل شد، شنیدم. «فقلت یا رسول اللَّه ما هذه الرّنّة»؛ از پیغمبر پرسیدم: این چه صدائی بود که من شنیدم؟ فرمود: «هذا الشّیطان قد ایس من عبادته»؛ این ناله ی یأس شیطان بود، از اینکه بتواند مردم را گمراه کند. چراغ هدایت آمد. بعد فرمود: «انّک تسمع ما اسمع و تری ما اری». این، نزدیکی و قرب امیرالمؤمنین به پیغمبر از دوران کودکی است. در دوران کودکی به پیغمبر ایمان آورد، با پیغمبر نماز خواند، با پیغمبر جهاد کرد، برای پیغمبر فداکاری کرد. در طول زندگی خود، در حیات پیغمبر یک جور، بعد از رحلت پیغمبر هم در ادوار مختلف، برای اقامه ی حق، اقامه ی دین خدا، حفظ اسلام، همه ی تلاش خود را به عرصه آورد. از نظر پیغمبر اکرم، میزان حق، امیرالمؤمنین است. از طریق سنی و شیعه نقل شده است که: «علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثما دار»؛ اگر دنبال حقید، ببینید علی کجا ایستاده است، او چه میکند، انگشت اشاره ی او به کدام سو است. زندگی امیرالمؤمنین یک چنین زندگی ای است.

این نهج البلاغه را باید خواند و فراگرفت. در دوران اخیر، بسیاری از متفکران و اندیشمندان غیرمسلمان - نه فقط مسلمانها - با نهج البلاغه آشنا شدند؛ کلمات امیرالمؤمنین را خواندند و دیدند؛ حکمتهای مجسم در این بیانات را شنیدند و فراگرفتند و از عظمت این کلام و صاحب کلام بهت زده شدند. ما به نهج البلاغه بیش از این بایستی توجه کنیم؛ بیش از این باید فرا بگیریم؛ بیش از این باید از دریای مواج حکمت امیرالمؤمنین بهره ببریم؛ همه ی ابعاد کار را روشن میکند، همه ی درسها را به ما میدهد. علمای بزرگ اهل سنت درباره ی این کلمات تعبیراتی دارند که انسان شگفت زده میشود. امیرالمؤمنین فقط متعلق به شیعه نیست؛ همه ی اهل اسلام، همه ی کسانی که دل در گروی محبت اسلام دارند، علی بن ابی طالب (علیه الصّلاة و السّلام) را در قله ی عظمت علمی و معنوی و اخلاقی و انسانی و الهی مشاهده میکنند.

زندگی امیرالمؤمنین سر تا پا درس است. آن چیزی که در میان رفتارهای امیرالمؤمنین - که شامل همه ی خصلتهای نیک یک انسان و یک زمامدار است - انسان مشاهده میکند و برترینِ این خصوصیات برای امروز ماست، مسئله ی بصیرت بخشی و بصیرت دهی به کسانی است که نیاز به بصیرت دارند؛ یعنی روشن کردن فضا. در همه ی ادوار، این شجاعت بیپایان، این فداکاری عظیم، در خدمت آگاه کردن مردم، عمق دادن به اندیشه ی مردم و ایمان مردم به کار رفته است. در جنگ صفین وقتی طرف مقابل که احساس میکرد دارد شکست میخورد، برای اینکه جنگ را متوقف کند، قرآنها را سر نیزه کرد، یک عده ای آمدند دور امیرالمؤمنین را گرفتند و فشار آوردند که باید تسلیم شوی و جنگ را تمام کنی؛ اینها قرآن را مطرح کردند. کار مزورانه ای بود، کار عجیبی بود. حضرت فرمود: شما اشتباه میکنید؛ شما اینها را نمیشناسید. این کسانی که امروز قرآن را به عنوان حَکم مطرح میکنند، به قرآن اعتقاد ندارند. من اینها را میشناسم. «انّی عرفتهم اطفالا و رجالا»؛ من دوره ی کودکی اینها را دیدم، دوره ی بزرگی اینها را هم دیدم. «فکانوا شرّ اطفال و شرّ رجال»؛ بدترین ها بودند. اینها به قرآن اعتقادی ندارند. وقتی در تنگنا گیر میکنند، قرآن را مطرح میکنند. البته آنها گوش نکردند، اصرار ورزیدند و دنیای اسلام خسارتش را خورد.

امیرالمؤمنین اهل بصیرت دادن است. امروز ما به این بصیرت احتیاج داریم. امروز دشمنان دنیای اسلام، دشمنان وحدت اسلام، با ابزارهای دین وارد میشوند، با ابزارهای اخلاق وارد میشوند؛ باید هشیار بود. آنجائی که میخواهند افکار عمومی مردم غیرمسلمان را فریب بدهند، نام حقوق بشر را می آورند، نام دموکراسی را می آورند؛ آنجائی که میخواهند افکار عمومی دنیای اسلام را فریب بدهند، نام قرآن را می آورند، نام اسلام را می آورند؛ در حالی که نه به اسلام و قرآن اعتقادی دارند، نه به حقوق بشر اعتقادی دارند. این را امت اسلامی باید بداند. ملت ایران در طول این سی سال، سی و یک سال اینها را آزموده است؛ امروز هم باید بدانیم، همه ی ما باید بدانیم.

امیرالمؤمنین در آن لحظه ی فریب و فتنه، به دوستان خود نهیب میزند: «امضوا علی حقّکم و صدقکم»؛ این راه حقی که در پیش گرفتید، این حرکت صادقانه ای که دارید انجام میدهید، این را از دست ندهید و رها نکنید؛ با حرفهای فتنه گران و فتنه انگیزان، در دل شما تزلزل به وجود نیاید؛ «امضوا علی حقّکم و صدقکم»؛ راهتان راه درستی است. خاصیت دوران فتنه - همان طور که بارها عرض کرده ایم - غبارآلودگی است، مه آلودگی است. نخبگان گاهی دچار خطا و اشتباه میشوند. اینجا شاخص لازم است. شاخص، همان حق و صدق و بیّنه ای است که در اختیار مردم قرار دارد. امیرالمؤمنین مردم را به آن ارجاع میداد. امروز ما هم محتاج همان هستیم.

اسلام به ما میگوید باید جامعه ی اسلامی با دستور اسلام اداره و هدایت شود و زندگی کند. اسلام میگوید با دشمنان متعرض بایستی با قدرت برخورد کرد؛ باید مرزبندی روشن و شفاف با آنها به وجود آورد. اسلام میگوید فریب دشمنها را نباید خورد. این، خط روشن امیرالمؤمنین است؛ امروز هم ما همین خط روشن را احتیاج داریم. دیدار مردم بوشهر در ۱۲ آبان ماه ۱۳۹۱

 

چهل حدیث از امیرالمومنین امام علی علیه السلام

 

۱ ـ إغْتَنِمُوا الدُّعاءَ عِنْدَ خَمْسَةِ مَواطِنَ: عِنْدَ قِرائَةِ الْقُرْآنِ، وَ عِنْدَ الاْذانِ، وَ عِنْدَ نُزُولِ الْغَیْثِ، وَ عِنْدَ الْتِقاءِ الصَفَّیْنِ لِلشَّهادَةِ، وَ عِنْدَ دَعْوَةِ الْمَظْلُومِ، فَاِنَّهُ لَیْسَ لَها حِجابٌ دوُنَ الْعَرْشِ.(۱)

پنج موقع را براى دعا و حاجت خواستن غنیمت شمارید:

موقع تلاوت قرآن، موقع اذان، موقع بارش باران، موقع جنگ و جهاد ـ فى سبیل اللّه ـ موقع ناراحتى و آه کشیدن مظلوم. در چنین موقعیت ها مانعى براى استجابت دعا نیست.

 

۲ـ قالَ(علیه السلام): اَلْعِلْمُ وِراثَةٌ کَریمَةٌ، وَ الاْدَبُ حُلَلٌ حِسانٌ، وَ الْفِکْرَةُ مِرآةٌ صافِیَةٌ، وَ الاْعْتِذارُ مُنْذِرٌ ناصِحٌ، وَ کَفى بِکَ أَدَباً تَرْکُکَ ما کَرِهْتَهُ مِنْ غَیْرِکَ.(۲)

فرمود: علم; ارثیه اى با ارزش، و ادب; زیورى نیکو، و اندیشه; آئینه اى صاف، و پوزش خواستن; هشدار دهنده اى دلسوز خواهد بود. و براى با أدب بودنت همین بس که آنچه براى خود دوست ندارى، در حقّ دیگران روا نداشته باشى.

 

۳ـ قالَ(علیه السلام): اَلـْحَقُّ جَدیدٌ وَ إنْ طالَتِ الاْیّامُ، وَ الْباطِلُ مَخْذُولٌ وَ إنْ نَصَرَهُ أقْوامٌ.( ۳)

فرمود: حقّ و حقیقت در تمام حالات جدید و تازه است گر چه مدّتى بر آن گذشته باشد. و باطل همیشه پست و بى أساس است گر چه افراد بسیارى از آن حمایت کنند.

 

۴ـ قالَ(علیه السلام): اَلدُّنْیا تُطْلَبُ لِثَلاثَةِ أشْیاء: اَلْغِنى، وَ الْعِزِّ، وَ الرّاحَةِ، فَمَنْ زَهِدَ فیها عَزَّ، وَ مَنْ قَنَعَ إسْتَغْنى، وَ مَنْ قَلَّ سَعْیُهُ إسْتَراحَ.(۴)

فرمود: دنیا و اموال آن، براى سه هدف دنبال مى شود: بى نیازى، عزّت و شوکت، آسایش و آسوده بودن. هر که زاهد باشد; عزیز و با شخصیّت است، هر که قانع باشد; بى نیاز و غنى گردد، هر که کمتر خود را در تلاش و زحمت قرار دهد; همیشه آسوده و در آسایش است.

 

۵ـ قالَ(علیه السلام): لَوْ لاَ الدّینُ وَ التُّقى، لَکُنْتُ أدْهَى الْعَرَبِ.(۵)

فرمود: چنانچه دین دارى و تقواى الهى نمى بود، هر آینه سیاستمدارترین افراد بودم ـ ولى دین و تقوا مانع سیاست بازى مى شود ـ .

 

۶ـ قالَ(علیه السلام): اَلْمُلُوکُ حُکّامٌ عَلَى النّاسِ، وَ الْعِلْمُ حاکِمٌ عَلَیْهِمْ، وَ حَسْبُکَ مِنَ الْعِلْمِ أنْ تَخْشَى اللّهَ، وَ حَسْبُکَ مِنَ الْجَهْلِ أنْ تَعْجِبَ بِعِلْمِکَ.(۶)

فرمود: ملوک بر مردم حاکم هستند و علم بر تمامى ایشان حاکم خواهد بود، تو را در علم کافى است که از خداوند ترسناک باشى; و به دانش و علم خود بالیدن، بهترین نشانه نادانى است.

 

۷ـ قالَ(علیه السلام): ما مِنْ یَوْم یَمُرُّ عَلَى ابْنِ آدَم إلاّ قالَ لَهُ ذلِکَ الْیَوْمُ: یَابْنَ آدَم أنَا یَوُمٌ جَدیدٌ وَ أناَ عَلَیْکَ شَهیدٌ. فَقُلْ فیَّ خَیْراً، وَ اعْمَلْ فیَّ خَیْرَاً، أشْهَدُ لَکَ بِهِ فِى الْقِیامَةِ، فَإنَّکَ لَنْ تَرانى بَعْدَهُ أبَداً.(۷)

فرمود: هر روزى که بر انسان وارد شود، گوید: من روز جدیدى هستم، من بر اعمال و گفتار تو شاهد مى باشم. سعى کن سخن خوب و مفید بگوئى، کار خوب و نیک انجام دهى. من در روز قیامت شاهد اعمال و گفتار تو خواهم بود. و بدان امروز که پایان یابد دیگر مرا نخواهى دید و قابل جبران نیست.

 

۸ـ قالَ(علیه السلام): فِى الْمَرَضِ یُصیبُ الصَبیَّ، کَفّارَةٌ لِوالِدَیْهِ.(۸)

فرمود: مریضى کودک، کفّاره گناهان پدر و مادرش مى باشد.

 

۹ـ قالَ(علیه السلام): الزَّبیبُ یَشُدُّ الْقَلْبِ، وَ یُذْهِبُ بِالْمَرَضِ، وَ یُطْفِىءُ الْحَرارَةَ، وَ یُطیِّبُ النَّفْسَ.(۹)

فرمود: خوردن مویز ـ کشمش سیاه ـ قلب را تقویت، مرض ها را برطرف، و حرارت بدن را خاموش، و روان را پاک مى گرداند.

 

۱۰ـ قالَ(علیه السلام): أطْعِمُوا صِبْیانَکُمُ الرُّمانَ، فَإنَّهُ اَسْرَعُ لاِلْسِنَتِهِمْ.(۱۰)

فرمود: به کودکان خود أنار بخورانید تا زبانشان بهتر و زودتر باز شود.

 

۱۱ـ قالَ(علیه السلام): أطْرِقُوا أهالیکُمْ فى کُلِّ لَیْلَةِ جُمْعَة بِشَیْء مِنَ الْفاکِهَةِ، کَیْ یَفْرَحُوا بِالْجُمْعَةِ.(۱۱)

فرمود: در هر شب جمعه همراه با مقدارى میوه ـ یا شیرینى،... ـ بر اهل منزل و خانواده خود وارد شوید تا موجب شادمانى آن ها در جمعه گردد.

 

۱۲ـ قالَ(علیه السلام): کُلُوا ما یَسْقُطُ مِنَ الْخوانِ فَإنَّهُ شِفاءٌ مِنْ کُلِّ داء بِإذْنِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، لِمَنْ اَرادَ أنْ یَسْتَشْفِیَ بِهِ.(۱۲)

فرمود: آنچه اطراف ظرف غذا و سفره مى ریزد جمع کنید و بخورید، که همانا هرکس آن ها را به قصد شفا میل نماید، به اذن حق تعالى شفاى تمام دردهاى او خواهد شد.

 

۱۳ـ قالَ(علیه السلام):لا ینبغى للعبد ان یثق بخصلتین: العافیة و الغنى، بَیْنا تَراهُ مُعافاً اِذْ سَقُمَ، وَ بَیْنا تَراهُ غنیّاً إذِ افْتَقَرَ.(۱۳)

فرمود: سزاوار نیست که بنده خدا، در دوران زندگى به دو خصوصیّت اعتماد کند و به آن دلبسته باشد: یکى عافیت و تندرستى و دیگرى ثروت و بى نیازى است. زیرا چه بسا در حال صحّت و سلامتى مى باشد ولى ناگهان انواع مریضى ها بر او عارض مى گردد و یا آن که در موقعیّت و امکانات خوبى است، ناگهان فقیر و بیچاره مى شود، ـ پس بدانیم که دنیا و تمام امکانات آن بى ارزش و بىوفا خواهد بود و تنها عمل صالح مفید و سودبخش مى باشد ـ .

 

۱۴ـ قالَ(علیه السلام): لِلْمُرائى ثَلاثُ عَلامات: یَکْسِلُ إذا کانَ وَحْدَهُ، وَ یَنْشطُ إذاکانَ فِى النّاسِ، وَ یَزیدُ فِى الْعَمَلِ إذا أُثْنِىَ عَلَیْهِ، وَ یَنْقُصُ إذا ذُمَّ.(۱۴)

فرمود: براى ریاکار سه نشانه است: در تنهائى کسل و بى حال، در بین مردم سرحال و بانشاط مى باشد. هنگامى که او را تمجید و تعریف کنند خوب و زیاد کار مى کند و اگر انتقاد شود سُستى و کم کارى مى کند.

 

۱۵ـ قالَ(علیه السلام): اَوْحَى اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى إلى نَبیٍّ مِنَ الاْنْبیاءِ: قُلْ لِقَوْمِکَ لا یَلْبِسُوا لِباسَ أعْدائى، وَ لا یَطْعَمُوا مَطاعِمَ أعْدائى، وَ لا یَتَشَکَّلُوا بِمَشاکِلِ أعْدائى، فَیَکُونُوا أعْدائى.(۱۵)

فرمود: خداوند تبارک و تعالى بر یکى از پیامبرانش وحى فرستاد : به امّت خود بگو: لباس دشمنان مرا نپوشند و غذاى دشمنان مرا میل نکنند و هم شکل

دشمنان من نگردند، وگرنه ایشان هم دشمن من خواهند بود.

 

۱۶ـ قالَ(علیه السلام): اَلْعُقُولُ أئِمَّةُ الأفْکارِ، وَ الاْفْکارُ أئِمَّةُ الْقُلُوبِ، وَ الْقُلُوبُ أئِمَّةُ الْحَواسِّ، وَ الْحَواسُّ أئِمَّةُ الاْعْضاءِ.(۱۶)

فرمود: عقل هر انسانى پیشواى فکر و اندیشه اوست; و فکر پیشواى قلب و درون او خواهد بود; و قلب پیشواى حوّاس پنج گانه مى باشد، و حوّاس پیشواى تمامى اعضاء و جوارح است.

 

۱۷ـ قالَ(علیه السلام): تَفَضَّلْ عَلى مَنْ شِئْتَ فَأنْتَ أمیرُهُ، وَ اسْتَغِْنِ عَمَّنْ شِئْتَ فَأنْتَ نَظیرُهُ، وَ افْتَقِرْ إلى مَنْ شِئْتَ فَأنْتَ أسیرُهُ.(۱۷)

فرمود: بر هر که خواهى نیکى و احسان نما، تا رئیس و سرور او گردى; و از هر که خواهى بى نیازى جوى تا همانند او باشى. و خود را نیازمند هر که خواهى بدان ـ و از او تقاضاى کمک نما ـ تا اسیر او گردى.

۱۸ـ قالَ(علیه السلام): أعَزُّ الْعِزِّ الْعِلْمُ، لاِنَّ بِهِ مَعْرِفَةُ الْمَعادِ وَ الْمَعاشِ، وَ أذَلُّ الذُّلِّ الْجَهْلُ، لاِنَّ صاحِبَهُ أصَمُّ، أبْکَمٌ، أعْمى، حَیْرانٌ.(۱۸)

فرمود: عزیزترین عزّت ها علم و کمال است، براى این که شناخت معاد و تأمین معاشِ انسان، به وسیله آن انجام مى پذیرد. و پست ترین ذلّت ها جهل و نادانى است، زیرا که صاحبش همیشه در کرى و لالى و کورى مى باشد و در تمام امور سرگردان خواهد بود.

 

۱۹ـ قالَ(علیه السلام): جُلُوسُ ساعَة عِنْدَ الْعُلَماءِ أحَبُّ إلَى اللّهِ مِنْ عِبادَةِ ألْفِ سَنَة، وَ النَّظَرُ إلَى الْعالِمِ أحَبُّ إلَى اللّهِ مِنْ إعْتِکافِ سَنَة فى بَیْتِ اللّهِ، وَ زیارَةُ الْعُلَماءِ أحَبُّ إلَى اللّهِ تَعالى مِنْ سَبْعینَ طَوافاً حَوْلَ الْبَیْتِ، وَ أفْضَلُ مِنْ سَبْعینَ حَجَّة وَ عُمْرَة مَبْرُورَة مَقْبُولَة، وَ رَفَعَ اللّهُ تَعالى لَهُ سَبْعینَ دَرَجَةً، وَ أنْزَلَ اللّهُ عَلَیْهِ الرَّحْمَةَ، وَ شَهِدَتْ لَهُ الْمَلائِکَةُ: أنَّ الْجَنَّةَ وَ جَبَتْ لَهُ.(۱۹)

فرمود: یک ساعت در محضر علماء نشستن ـ که انسان را به مبدأ و معاد آشنا سازند ـ از هزار سال عبادت نزد خداوند محبوب تر خواهد بود. توجّه و نگاه به عالِم از إعتکاف و یک سال عبادت ـ مستحبّى ـ در خانه خدا بهتر است. زیارت و دیدار علماء، نزد خداوند از هفتاد مرتبه طواف اطراف کعبه محبوب تر خواهد بود، و نیز افضل از هفتاد حجّ و عمره قبول شده مى باشد. همچنین خداوند او را هفتاد مرحله ترفیعِ درجه مى دهد و رحمت و برکت خود را بر او نازل مى گرداند، و ملائکه شهادت مى دهند به این که او اهل بهشت است.

 

۲۰ـ قالَ(علیه السلام): یَا ابْنَ آدَم، لا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِکَ الَّذى لَمْ یَأتِکَ عَلى یَوْمِکَ الَّذى أنْتَ فیهِ، فَإنْ یَکُنْ بَقِیَ مِنْ أجَلِکَ، فَإنَّ اللّهَ فیهِ یَرْزُقُکَ.(۲۰)

فرمود: اى فرزند آدم، غُصّه رزق و آذوقه آن روزى که در پیش دارى و هنوز نیامده است نخور، زیرا چنانچه زنده بمانى و عمرت باقى باشد خداوند متعال روزىِ آن روز را هم مى رساند.

 

۲۱ـ قالَ(علیه السلام): قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ شُجاعَتُهُ عَلى قَدْرِ نَفَقَتِهِ، وَ صِداقَتُهُ عَلى قَدْرِ مُرُوَّتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلى قَدْرِ غِیْرَتِهِ.(۲۱)

فرمود: ارزش هر انسانى به قدر همّت اوست، و شجاعت و توان هر شخصى به مقدار گذشت و احسان اوست، و درستکارى و صداقت او به قدر جوانمردى اوست، و پاکدامنى و عفّت هر فرد به اندازه غیرت او خواهد بود.

 

۲۲ـ قالَ(علیه السلام): مَنْ شَرِبَ مِنْ سُؤْرِ أخیهِ تَبَرُّکاً بِهِ، خَلَقَ اللّهُ بَیْنَهُما مَلِکاً یَسْتَغْفِرُ لَهُما حَتّى تَقُومَ السّاعَةُ.(۲۲)

فرمود: کسى که دهن خورده برادر مؤمنش را به عنوان تبرّک میل نماید، خداوند متعال ملکى را مأمور مى گرداند تا براى آن دو نفر تا روز قیامت طلب آمرزش و مغفرت نماید.

 

۲۳ـ قالَ(علیه السلام): لا خَیْرَ فِى الدُّنْیا إلاّ لِرَجُلَیْنِ: رَجَلٌ یَزْدادُ فى کُلِّ یَوْم إحْساناً، وَ رَجُلٌ یَتَدارَکُ ذَنْبَهُ بِالتَّوْبَةِ، وَ أنّى لَهُ بِالتَّوْبَةِ، وَالله لَوْسَجَدَ حَتّى یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ ما قَبِلَ اللهُ مِنْهُ إلاّ بِوِلایَتِنا أهْلِ الْبَیْتِ.(۲۳)

 

فرمود: خیر و خوبى در دنیا وجود ندارد مگر براى دو دسته: دسته اوّل آنان که سعى نمایند در هر روز، نسبت به گذشته کار بهترى انجام دهند. دسته دوّم آنان که نسبت به خطاها و گناهان گذشته خود پشیمان و سرافکنده گردند و توبه نمایند، و توبه کسى پذیرفته نیست مگر آن که با اعتقاد بر ولایت ما اهل بیت عصمت و طهارت باشد.

 

۲۴ـ قالَ(علیه السلام): عَجِبْتُ لاِبْنِ آدَم، أوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جیفَةٌ، وَ هُوَ قائِمٌ بَیْنَهُما وِعاءٌ لِلْغائِطِ، ثُمَّ یَتَکَبَّرُ.(۲۴)

فرمود: تعجبّ مى کنم از کسى که اوّلش قطره اى آب ترش شده و عاقبتش لاشه اى متعفّن ـ بد بو ـ خواهد بود و خود را ظرف فضولات قرار داده است، با این حال تکبّر و بزرگ منشى هم مى نماید.

 

۲۵ـ قالَ(علیه السلام): إیّاکُمْ وَ الدَّیْن، فَإنَّهُ هَمٌّ بِاللَّیْلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّهارِ.(۲۵)

فرمود: از گرفتن نسیه و قرض، خود را برهانید، چون که سبب غم و اندوه شبانه و ذلّت و خوارى در روز خواهد گشت.

 

۲۶ـ قالَ(علیه السلام): إنَّ الْعالِمَ الْکاتِمَ عِلْمَهُ یُبْعَثُ أنْتَنَ أهْلِ الْقِیامَةِ، تَلْعَنُهُ کُلُّ دابَّة مِنْ دَوابِّ الاْرْضِ الصِّغارِ.(۲۶)

فرمود: آن عالم و دانشمندى که علم خود را ـ در بیان حقایق ـ براى دیگران کتمان کند، روز قیامت با بدترین بوها محشور مى شود و مورد نفرت و نفرین تمام موجودات قرار مى گیرد.

 

۲۷ـ قالَ(علیه السلام): یا کُمَیْلُ، قُلِ الْحَقَّ عَلى کُلِّ حال، وَوادِدِ الْمُتَّقینَ، وَاهْجُرِ الفاسِقینَ، وَجانِبِ المُنافِقینَ، وَلاتُصاحِبِ الخائِنینَ.(۲۷)

فرمود: در هر حالتى حقّ را بگو و مدافع آن باش، دوستى و معاشرت با پرهیزگاران را ادامه ده، و از فاسقین و معصیت کاران کناره گیرى کن، و از منافقان دورى و فرار کن، و با خیانتکاران همراهى و هم نشینى منما.

 

۲۸ـ قالَ(علیه السلام): فى وَصیَّتِهِ لِلْحَسَنِ (علیه السلام): سَلْ عَنِ الرَّفیقِ قَبْلَ الطَّریقِ، وَعَنِ الْجارِ قَبْلَ الدّارِ.(۲۸)

ضمن سفارشى به فرزندش امام حسن (علیه السلام) فرمود: پیش از آن که بخواهى مسافرت بروى، رفیق مناسب راه را جویا باش، و پیش از آن که منزلى را تهیّه کنى همسایگان را بررسى کن که چگونه هستند.

 

۲۹ـ قالَ(علیه السلام): اِعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ دَلیلٌ عَلى ضَعْفِ عَقْلِهِ.(۲۹)

فرمود: فخر کردن انسان به خودش، نشانه کم عقلى او مى باشد.

 

۳۰ـ قالَ(علیه السلام): أیُّهَا النّاسُ، إِیّاکُمْ وُحُبَّ الدُّنْیا، فَإِنَّها رَأْسُ کُلِّ خَطیئَة، وَبابُ کُلِّ بَلیَّة، وَداعى کُلِّ رَزِیَّة.(۳۰)

فرمود: اى گروه مردم، نسبت به محبّت و علاقه به دنیا مواظب باشید، چون که علاقه و محبّت به دنیا اساس هر خطا و انحرافى است، و دروازه هر بلا و گرفتارى است، و نزدیک کننده هر فتنه و آشوب; و نیز آورنده هر مصیبت و مشکلى است.

 

۳۱ـ قالَ(علیه السلام): السُّکْرُ أرْبَعُ السُّکْراتِ: سُکْرُ الشَّرابِ، وَسُکْرُ الْمالِ، وَسُکْرُ النَّوْمِ، وَسُکْرُ الْمُلْکِ.(۳۱)

فرمود: مستى در چهار چیز است: مستى از شراب (و خمر)، مستى مال و ثروت، مستى خواب، مستى ریاست و مقام.

 

۳۲ـ قالَ(علیه السلام): أللِّسانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّیَ عَنْهُ عَقَرَ.(۳۲)

فرمود: زبان، همچون درّنده اى است که اگر آزاد باشد زخم و جراحت (سختى به جسم و ایمان) خواهد زد.

 

۳۳ـ قالَ(علیه السلام): یَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظّالِمِ أشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ.(۳۳)

فرمود: روز داد خواهى مظلوم بر علیه ظالم سخت تر است از روزى که ظالم ستم بر مظلوم مى کند.

 

۳۴ـ قالَ(علیه السلام): فِى الْقُرْآنِ نَبَأُ ما قَبْلَکُمْ، وَخَبَرُ ما بَعْدَکُمْ، وَحُکْمُ ما بَیْنِکُمْ.(۳۴)

فرمود: قرآن احوال گذشتگان، و أخبار آینده را در بردارد، و شرح وظایف شما را بیان کرده است.

 

۳۵ـ قالَ(علیه السلام): نَزَلَ الْقُرْآنُ أثْلاثاً، ثُلْثٌ فینا وَفى عَدُوِّنا، وَثُلْثٌ سُنَنٌ وَ أمْثالٌ، وَثُلْثٌ فَرائِض وَأحْکامٌ.(۳۵)

فرمود: نزول قرآن بر سه قسمت است: یک قسمت آن درباره اهل بیت عصمت و طهارت : و دشمنان و مخالفان ایشان; و قسمت دیگر آن، اخلاقیّات و ضرب المثلها; و قسمت سوّم در بیان واجبات و احکام إلهى مى باشد.

 

۳۶ـ قالَ(علیه السلام): ألْمُؤْمِنُ نَفْسُهُ مِنْهُ فى تَعَب، وَالنّاسُ مِنْهُ فى راحَة.(۳۶)

فرمود: مؤمن آن کسى است که خود را به جهت رفاه مردم در زحمت بیندازد و دیگران از او در أمنیّت و آسایش باشند.

 

۳۷ـ قالَ(علیه السلام): کَتَبَ اللّهُ الْجِهادَ عَلَى الرِّجالِ وَالنِّساءِ، فَجِهادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مالِهِ وَنَفْسِهِ حَتّى یُقْتَلَ فى سَبیلِ اللّه، وَجِهادُ الْمَرْئَةِ أنْ تَصْبِرَ عَلى ماتَرى مِنْ أذى زَوْجِها وَغِیْرَتِهِ.(۳۷)

فرمود: خداوند جهاد را بر مردان و زنان لازم دانسته است. پس جهاد مرد، آن است که از مال و جانش بگذرد تا جائى که در راه خدا کشته و شهید شود. و جهاد زن آن است که در مقابل زحمات و صدمات شوهر و بر غیرت و جوانمردى او صبر نماید.

 

۳۸ـ قالَ(علیه السلام): فى تَقَلُّبِ الاْحْوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ.(۳۸)

فرمود: در تغییر و دگرگونى حالات و حوادث، فطرت و حقیقت اشخاص شناخته مى شود.

 

۳۹ـ قالَ(علیه السلام): إنّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَلا حِسابَ، وَغَداً حِسابٌ وَ لا عَمَل.(۳۹)

فرمود: امروزه - در دنیا - زحمت و فعالیّت، بدون حساب است و فرداى قیامت، حساب و بررسى اعمال و دریافت پاداش است.

 

۴۰ـ قالَ(علیه السلام): إتَّقُوا مَعَاصِیَ اللّهِ فِى الْخَلَواتِ فَإنَّ الشّاهِدَ هُوَ الْحاکِم.(۴۰)

فرمود: دورى و اجتناب کنید از معصیت هاى إلهى، حتّى در پنهانى، پس به درستى که خداوند شاهد اعمال و نیّات است; و نیز او حاکم و قاضى خواهد بود.

 [۱] ـ أمالى صدوق : ص ۹۷، بحارالأنوار: ج ۹۰، ص ۳۴۳، ح ۱.

[۲] ـ أمالى طوسى : ج ۱، ص ۱۱۴ ح ۲۹، بحارالأنوار: ج ۱، ص ۱۶۹، ح ۲۰.

[۳] ـ وسائل الشّیعة: ج ۲۵، ص ۴۳۴، ح ۳۲۲۹۲.

[۴] ـ وافى: ج ۴، ص ۴۰۲، س ۳.

[۵] ـ أعیان الشّیعة: ج ۱، ص ۳۵۰، بحارالأنوار: ج ۴۱، ص ۱۵۰، ضمن ح ۴۰.

[۶] ـ أمالى طوسى: ج ۱، ص ۵۵، بحارالأنوار: ج ۲، ص ۴۸، ح ۷.

[۷] ـ أمالى صدوق: ص ۹۵، بحارالأنوار: ج ۶۸، ص ۱۸۱، ح ۳۵.

[۸] ـ بحار الأنوار: ج ۵، ص ۳۱۷، ح ۱۶، به نقل از ثواب الأعمال.

[۹] ـ أمالى طوسى : ج ۱، ص ۳۷۲، بحارالأنوار: ج ۶۳، ص ۱۵۲، ح ۵.

[۱۰] ـ أمالى طوسى: ج ۱، ص ۳۷۲، بحارالأنوار: ج ۶۳، ص ۱۵۵، ح ۵.

[۱۱] ـ عدّة الدّاعى: ص ۸۵، ص ۱، بحارالأنوار: ج ۱۰۱، ص ۷۳، ح ۲۴.

[۱۲] ـ مستدرک الوسائل : ج ۱۶، ص ۲۹۱، ح ۱۹۹۲۰.

[۱۳] ـ بحارالأنوار: ج ۶۹، ص ۶۸، س ۲، ضمن ح ۲۸.

[۱۴] ـ محبّة البیضاء: ج ۵، ص ۱۴۴، تنبیه الخواطر: ص ۱۹۵، س ۱۶.

[۱۵] ـ مستدرک الوسائل: ج ۳، ص ۲۱۰، ح ۳۳۸۶.

[۱۶] ـ بحارالأنوار: ج ۱، ص ۹۶، ح ۴۰.

[۱۷] ـ بحارالأنوار: ج ۷۰، ص ۱۳.

[۱۸] ـ نزهة الناظر و تنبیه الخاطر حلوانى: ص ۷۰، ح ۶۵.

[۱۹] ـ عدّة الدّاعى: ص ۷۵، س ۸، بحارالأنوار: ج ۱، ص ۲۰۵، ح ۳۳.

[۲۰] ـ نزهة الناظر و تنبیه الخاطر حلوانى: ص ۵۲، ح ۲۶.

[۲۱] ـ نزهة الناظر و تنبیه الخاطر حلوانى: ص ۴۶، ح ۱۲.

[۲۲] ـ اختصاص شیخ مفید: ص ۱۸۹، س ۵.

[۲۳] - وسائل الشیعة: ج ۱۶ ص ۷۶ ح ۵.

[۲۴] ـ وسائل الشّیعة: ج ۱، ص ۳۳۴، ح ۸۸۰.

[۲۵] ـ وسائل الشّیعة: ج ۱۸، ص ۳۱۶، ح ۲۳۷۵۰.

[۲۶] ـ وسائل الشّیعة: ج ۱۶، ص ۲۷۰، ح ۲۱۵۳۹.

[۲۷] ـ تحف العقول: ص ۱۲۰، بحارالأنوار: ج ۷۷، ص ۲۷۱، ح ۱.

[۲۸] ـ بحارالأنوار: ج ۷۶، ص ۱۵۵، ح ۳۶، و ص ۲۲۹، ح ۱۰.

[۲۹] ـ اصول کافى: ج ۱، ص ۲۷، بحارالأنوار: ج ۱، ص ۱۶۱، ح ۱۵.

[۳۰] ـ تحف العقول: ص ۱۵۲، بحارالأنوار: ج ۷۸، ص ۵۴، ح ۹۷.

[۳۱] ـ خصال : ج ۲، ص ۱۷۰، بحارالأنوار: ج ۷۳، ص ۱۴۲، ح ۱۸.

[۳۲] ـ شرح نهج البلاغه ابن عبده: ج ۳، ص ۱۶۵.

[۳۳] ـ شرح نهج البلاغه فیض الاسلام: ص ۱۱۹۳.

[۳۴] ـ شرح نهج البلاغه فیض الاسلام: ص ۱۲۳۵.

[۳۵] ـ اصول کافى، ج ۲، ص ۶۲۷، ح ۲.

[۳۶] ـ بحارالأنوار: ج ۷۵، ص ۵۳، ح ۱۰.

[۳۷] ـ وسائل الشّیعة: ج ۱۵، ص ۲۳، ح ۱۹۹۳۴.

[۳۸] ـ شرح نهج البلاغه فیض الإسلام: ص ۱۱۸۳.

[۳۹] ـ شرح نهج البلاغه ابن عبده: ج ۱، ک ۴۱.

[۴۰] ـ شرح نهج البلاغه ابن عبده: ج ۳، ص ۳۲۴

 

مقالات

نظرسنجی

نظر شما در مورد طراحی سایت جدید ما و مقایسه آن با سایت قبلی چیست؟
سایت جدید بهتر است
۳۰%
سایت قبلی بهتر بود
۱۸%
سایت جدید خوب است اماکامل و جامع نیست
۱۷%
نظری ندارم
۳۶%
تمام آرا: ۵۵۱