این مطلب ۵۲۲۱ بار خوانده شده

رفتاری که اهل سنت از مسیحیان آموختند!؟

منیرنت: حضرت علامه در این مباحث، به این نکته اشاره نمو‌ده است، که بعد از وفات رسول گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) افرادی که دچار انحراف از جانشین واقعی آن رسول هدایت شدند، مسیری را طی کردند، که شباهت زیادی به رفتار کلیسای مسیحی داشته است. در ادامه تلاش می‌کنیم، نظر این اسلام‌شناس را با  توضیحاتی که مبین این واقعیت است، از نظر بگذرانیم.

برای توضیح این مطلب ابتدا به گوشه‌ای از رفتار کلیسا در عالم مسیحیت اشاره می‌کنیم. «کلیسا» از همان زمانی که قدرت را به دست گرفت، و خویش را به عنوان پناه‌گاه عالم مسیحیت قرار داد، تلاش نمود که تعلیمات خود را بر اساس «حلول»[۱] بنا نهاد. کلیسا تلاش نمود که حلول الوهیت در مسیح را در خویش نیز تطبیق دهد، نه به این معنا که در برگیرنده حلول خدا در کلیسا باشد، بلکه به این معنا که خویشتن را مرجع مطلق حکم و فرمان‌روایی قرار داد که واجب است از وی متابعت شود. کلیسا با قدرت غیر قابل معارضه‌ای که کسب کرده بود «اناجیل» را محدود ساخت و عقاید و افکار را کنترل نمود و بحث آزاد در تعالیم دینی را ممنوع کرد.

نظر در وضعیتی که اسلام بعد از رحلت نبی اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) داشت، نشان می‌دهد که رویه‌ای کاملاً مشابه وضع روحانیت مسیحی و کلیسای نیرومند آن است؛ و در میان صحابه، همان آثار و علائم مشاهده می‌شد که در روزهای نخستین ظهور کلیسا در روحانیت مسیحی بوده است.

گرچه تفکر «حلول» به خاطر تأکیدات قرآن بر وحدانیت خداوند متعال، جایی در اندیشه اسلامی نداشت؛ ولی تفکری که حکومت را مطلق و فرمان‌روایی را بی‌قید و شرط در اختیار کلیسا قرار می‌داد، در عالم اسلام نیز در نخسیتن روز‌های بعد از رحلت رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به وجود آمد. این اندیشه که ابتدا در مورد کرسی «خلافت» مطرح شد، سپس در همه صحابه به ظهور رسید.

اين مسأله با اظهار بسيار ساده و بسيط و نسبتاً مفهوم و معقولى شروع شد و آن اين كه خلیفه اول در همان آغاز خلافت به مردم اظهار داشت، «نبى‏ اكرم در اتخاذ تصميمات و اداره امور مردم با وحى یاری می‌شود، ولى ما اكنون كه وحى آسمانى با رحلت نبى‏ اكرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله) قطع شده، ناگزيريم در اتخاذ تصميمات لازمه به «اجتهاد» روی بیاوریم و با فكر خود تصمیم بگیریم و رفتار کنیم‏ ما نيز مانند شما گاهى راه صحیح را طی می‌کنیم و گاهى راه خطا مى‏‌پيماييم؛ اگر در امرى اشتباه كرديم با تذکر خویش ما را اصلاح کنید».[۲]

این کلام خلیفه، گر چه در ابتدا بسیار ساده جلوه کرد، ولی دارای حقیقت پیچیده‌ای بود، که در آن زمان چندان به آن توجه نشد و آن اینکه آیا منظور از اجتهاد، اجتهاد در مقابل احکام و قوانین الهی بود که هیچ کس حق تصرف در آن را نداشت، و خداوند متعال حتی پیامبرش را نیز در مورد آن تهدید کرد و فرمود: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ* لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتين [الحاقه/۴۴-۴۶] و اگر پيامبر حتى يك كلمه از پيش خود جعل كند و به ما نسبت دهد، با دست تواناى خود او را مى‏‌گيريم، سپس رگ گردن او را قطع مى‌‏كنيم‏». یا اینکه منظور از اجتهاد در مواردی است که اسلام سکوت کرده و باید بر اساس استنباط احکام از قرآن و سنت رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) انجام گیرد!؟

این ابهام در آینده نه چندان دور، به خوبی آشکار شد، و آن اینکه خلیفه و جانشینان او برای خویش آن‌چنان شأنی قائل شدند، که حتی برای رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز قابل تصور نبود، و آن تغییر متن احکام و قوانین الهی بود، این‌کار که در ابتدا زاویه‌ای اندک با دستورات خداوند متعال داشت، در طول زمان آن‌چنان از اهداف ممتاز اسلام دور شد، که قابل تصور نبود، پرداختن تفصیلی به این موارد در این نوشتار امکان پذیر نیست، به همین خاطر ما جویندگان حقیقت را به کتبی که در این زمینه آمده است ارجاع می‌دهیم.[۳]

مقام خلافت در ابتدا صلاحیت خود را در وضع قوانین اجرا کرد و سپس برای مصونیت خود و کارگزران که گروهی از صحابه بودند دنبال یک حکم و مصونیت دینی می‌گشت، از این رو تلاش نمود، روایاتی از نبی اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مدح صحابه نقل کنند، و به وسیله آنها مردم را وادار به سکوت کردند، به گونه‌ای که هیچ‌کس حق اعتراض به صحابه را نداشت. به عنوان مثال در احترام به صحابه این‌گونه گفتند: «از احترام و نيكى به پيغمبر، بزرگداشت اصحاب آن حضرت است، هم‌چنين احسان و حق‏‌شناسى و استغفار براى آنها و خوددارى از بررسى چيزهايى است كه در ميان خود صحابه واقع شده؛ و نیز دشمنى با دشمن آنها و اعراض نمودن از گفتار مورخان و نادانان از روات، مانند رافضى‌‏ها و گم‌راهان شيعه و بدعت‏‌گذاران كه نسبت به صحابه عيب جويى مى‏‌كنند ...!»[۴] و مقام صحابه به آن‌چنان مرتبه رسید که بعد از انبیا و رسولان الهی، کسی به آن مقام نمی‌رسد، آن‌چنان که قرطبی در تفسیر خویش این‌گونه می‌فرماید: «همه صحابه عادلند و از اولیای الهی و برگزیدگان او و برترین مردم بعد از انبیا و رسل».[۵]

خلفا و طرف‌داران مکتب آنها، خواسته یا ناخواسته در همان مسیری گام نهادند که کلیسا قدم نهاد، از همین روی خلیفه خویشتن را به عنوان واضع قوانین الهی قرار داد، همان‌گونه که کلیسای قرون وسطی، خویش را ملاک، احکام الهی قرار می‌داد. و از سوی دیگر، خلیفه برای خویش و طرف‌داران‌شان، مصونیت قائل شدند، که هیچ‌کس حق اظهار نظر را نداشتند. و اگر شخصی از خود صحابه، به مخالفت با خلیفه برمی‌خواست یا مانند ابوذر تبعید می‌شود یا مانند ابن مسعود با ضرب و شتم، ساکت می‌گشت. همان‌گونه که در قرون وسطی مخالفان کلیسا در دادگاه تفتیش عقاید، مورد شکنجه و عذاب قرار می‌گرفتند.[۶]

____________________________________________
پی‌نوشت
[۱]. مسیحیان بر مبنای آموزه‌های کتاب مقدسشان بر این باورند که خدای بزرگ در عیسی مسیح حلول کرده است؛ به طور نمونه به این آیات بنگرید: در انجیل یوحنا باب ۱۴ مکالمه‌ای بین حضرت عیسی(علیه‌السلام) و پیروانش صورت می‌گیرد. در قسمتی از این گفتگو حضرت در پاسخ به درخواست فیلیپُس که از وی خواهان نشان دادن «پدر» است می‌گوید: «آیا باور نمی‌کنی  که من در پدر هستم و پدر در من است؟ سخن‌هایی که من به شما می‌گویم از خود نمی‌گویم، لکن پدری که در من ساکن است، او این اعمال را می‌کند». یوحنا ۱۴: ۸-۱۲.
[۲]. اين خطبه در تاريخ طبرى، ج۲، ص۴۶۰؛ سيره ابن هشام، ج۴، ص۳۴۰؛ تاريخ الخلفاء، ص ۴۷- ۴۸؛ الإمامة، ج۱، ص۱۶؛ صفوةالصفوة ابن الجوزى، ج۱، ص۹۹.
[۳]. رجوع کنید به حواشی حضرت آیت الله احمد میانجی در ذیل کتاب «رسالت تشیع در دنیا امروز» علامه طباطبایی.
[۴].شرح شفاء، ملا علی قادری، ج۲، ص۸۸-۹۷ و ۵۵۴.
[۵]. الاجامع الحکام القرآن، ص۳۵۰، ذیل آیه ۲۹ سوره فتح.
[۶]. برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید به کتاب «رسالت تشیع در دنیا امروز» نوشته علامه طباطبایی، چاپ بوستان کتاب، ص ۵۷ ــ۷۶

انتهای پیام/م

مقالات

نظرسنجی

نظر شما در مورد طراحی سایت جدید ما و مقایسه آن با سایت قبلی چیست؟
سایت جدید بهتر است
۳۰%
سایت قبلی بهتر بود
۱۸%
سایت جدید خوب است اماکامل و جامع نیست
۱۷%
نظری ندارم
۳۶%
تمام آرا: ۵۵۱