این مطلب ۴۷۳۴ بار خوانده شده

خانواده و چالش‌هاي جامعه امروز

تاكنون تعاريف گوناگوني براي نظام خانواده ارائه شده كه هر يك از اين تعاريف تحت‌تأثير زمان و مكان مختلف و همچنين نگرش خاصي بوده كه در يك دوره تاريخي خاص بر يك جامعه حاكم بوده است.

 

براي نمونه در جوامع اوليه كه به‌صورت قبيله‌اي شكل مي‌گرفت زن از جايگاه خاصي برخوردار بود؛ دوشادوش مرد در شكار و تأمين غذاي خانواده شركت داشت و به‌دليل دارا بودن قدرت زايش و به‌وجود آوردن فرزند بسيار محترم شمرده مي‌شد.

 

گذشت زمان و بروز تحولات اجتماعي همچون انقلاب‌ صنعتي، خانواده‌ را نيز به‌عنوان يك نهاد اجتماعي دستخوش تغيير و تحول كرد و شرايط اينگونه اقتضا كرد كه مردان براي تأمين معاش ساعاتي از خانه دور باشند و زنان به امور خانه و تربيت فرزندان بپردازند. به اين ترتيب زنان در جامعه صنعتي از جايگاه پيشين خود برخوردار نبودند و با حذف تدريجي خود از صحنه اجتماعي روبه‌رو شدند. در دوره مدرنيته تلاش زنان براي حضور جدي‌تر در جامعه از سر گرفته شد و همه اين تحولات موجب شد كه چهره خانواده نيز در دوره مدرن دچار تغيير و تحول شود.

 

علاوه بر آنچه به‌عنوان مقدمه گفته شد مطالعه و بررسي نهاد خانواده در هر جامعه وقتي ميسر است كه نخست آن جامعه را به لحاظ سير تاريخي و عبور از مراحل رشد اجتماعي مورد تجزيه و تحليل قرار داده و به اين پرسش پاسخ دهيم كه جامعه‌اي كه از آن سخن مي‌گوييم در كدام مرحله از اين سير تاريخي قرار دارد؟ توضيح اين نكته ضروري است كه منظور از مراحل رشد اجتماعي دوره‌هايي است كه جوامع از دير باز تاكنون آن را پشت سر نهاده و به مرحله كنوني رسيده‌اند و شايد اگر بخواهيم اين ادوار تاريخي را در يك تقسيم‌بندي كلي قرار دهيم بايد به ۳ مرحله سنتي، مدرن و پسا‌مدرن اشاره كنيم.

 

شايد در نگاهي غيرعالمانه بتوان اين مطالعه را صرفا در بستر تاريخ انجام داد و عنوان كرد كه چون جامعه مورد مطالعه در اين دوره تاريخي (‌مثلا مدرن‌) قرار دارد لذا داراي اين ويژگي‌هاي ثابت و غيرقابل تغيير است اما سير جوامع سيري است اختصاصي نه‌عمومي و نمي‌توان گفت كه جوامع از اين تاريخ وارد اين مرحله شده و همگي داراي اين ويژگي‌ها هستند، چرا كه بايد پذيرفت كه تحولات اجتماعي علاوه بر سير تاريخي نيازمند شرايطي است كه بايد در خود جامعه مهيا شود. به‌عنوان مثال نمي‌توان گفت وقوع رنسانس در اروپا سرآغاز تحول براي تمامي جوامع بوده و لزوما همه آنها وارد دنياي مدرن شده‌اند چه بسا جوامعي كه امروزه دچار جزم‌انديشي هستند كه در قرون وسطي نيز نمي‌توان سراغي از آن گرفت‌.از اين‌رو براي مطالعه خانواده نيز در جوامع نخست بايد جايگاه جامعه مورد نظر را در سير تكامل تاريخي نشان داد.

 

بررسي نهاد خانواده در جامعه امروز ايران نيز نخست نيازمند به اين پرسش بنيادي است كه ما از لحاظ سير تاريخي تكامل اجتماعي در كدام مرحله قرار داريم؟

 

به‌نظر مي‌رسد نهاد خانواده در جامعه امروز ايران در مرحله‌اي قرار دارد كه مي‌توان آن را مرحله‌گذار ناميد؛ به اين معني كه همانطور كه در علم سياست به جامعه‌اي كه در حال عبور از تئوري‌هاي سنتي حكومت كه در آن قدرت كاناليزه نشده به سمت تئوري‌هاي امروزي حكومت همچون دمكراسي است جامعه‌اي در حال‌گذار گفته مي‌شود، در علوم اجتماعي هم مي‌توان جامعه را در حال‌گذار ناميد كه از سنت‌گرايي به سمت مدرنيته در حال حركت است و طبيعي است كه چنين جامعه‌اي همواره از يك سو با سنت‌هاي گذشته (‌چه عرفي و چه ديني‌) و از ديگر سو با مقتضيات جامعه مدرن كه به‌تدريج به آن عرضه مي‌شود در حال چالش و به‌اصطلاح دست و پنجه نرم كردن است و قدر مسلم اينكه خانواده نيز به‌عنوان نهاد اجتماعي در اين ميان با چالش‌هايي روبه‌روست كه در ادامه به بررسي اين چالش‌ها خواهيم پرداخت.

 

خانواده به‌عنوان يك ‌بخش از سيستم اجتماعي در تعامل دائم با سيستم اجتماعي كل يا جامعه است لذا تمامي اركان اين سيستم از قبيل نقش‌ها، حقوق و تكاليف تحت‌تأثير همين تعامل تعريف مي‌شود.

 

حال ببينيم در يك جامعه در حال‌گذار اركان خرده نظامي همچون خانواده چگونه تعريف مي‌شود و اصولا يك خانواده در يك جامعه در حال‌گذار با چه چالش‌هايي روبه‌روست؟

مي دانيم كه نقش‌هاي نظام خانواده عبارتند از: نقش همسري، پدري، مادري و فرزندي. تعامل نقش‌ها در يك نظام اجتماعي در ۲مجموعه تعريف مي‌شود.

 

مجموعه تكاليف كه عبارت است از وظيفه‌اي كه هر نقش در قبال ساير نقش‌ها برعهده دارد و حقوق، مجموعه انتظارات مسلم هر نقش از ساير نقش‌هاست در مقابل تكليفي كه انجام مي‌دهد و حقوق و تكاليف هر نقش وقتي قابل تعريف است كه هويت اصلي نقش به روشني و وضوح مشخص باشد و به‌نظر مي‌رسد مشكل اصلي خانواده‌ها در يك جامعه در حال‌گذار از نظر اجتماعي همين باشد كه نقش‌ها در آن بلاتكليف هستند كه بايد در قالب سنت تعريف شوند يا رنگ و لعاب امروزي و مدرن به‌خود بگيرند، به اين دليل كه تعريف نقش‌ها در يك خانواده پايبند به سنت‌ها با يك خانواده مدرن بسيار متفاوت است و از آنجا كه خانواده در نظام اجتماعي ما بلاتكليف است كه بايستي سنتي باشد يا مدرن، در تعريف نقش‌هاي خود همواره با چالش روبه‌روست. به‌عنوان مثال مرد با ۲ نقش همسري و پدري در خانواده حاضر مي‌شود. او همواره با اين پرسش روبه‌روست كه بايد يك همسر و پدر سنتي باشد يا يك همسر و پدر مدرن.

 

او نمي‌داند كه بايد مردي باشد طبق سنت‌هاي گذشته، حاكم و مسلط بر تمام امور همسر و فرزندان يا مردي باشد امروزي و قائل به تساوي حقوقي ميان همه اعضاي خانواده. او با اين چالش روبه‌روست كه آيا بايد مردي باشد كه در مقابل همسر خود جايگاه قيوميت داشته و حتي خروج زن از خانه با اجازه او باشد يا مردي باشد كه مطابق انديشه‌هاي امروزي براي همسر خود حقوقي همسنگ با خود قائل است.

 

در نقطه مقابل، زن امروزي است كه در تعريف نقش و جايگاه خود در سيستم خانواده در حيرت و چالش است؛ از يك سو با ميراث فرهنگ خود مواجه است؛ فرهنگي كه محدوديت و گاه محروميت از پيشرفت و حضور در جامعه را براي او يك ارزش مي‌داند و از ديگر سو با فرهنگ جهاني شدن روبه‌روست كه تحصيل، اشتغال و پيشرفت را حقي فرا جنسيتي مي‌شمرد.

 

در اين ميان فرزندان نيز به‌نوعي با همين بحران هويت و عدم‌امكان تعريف صحيح نقش خود در خانواده روبه‌رو هستند. در فرهنگ ديني و ملي ما بر احترام به پدر و مادر و اجراي خواسته آنان تا زماني كه اين خواسته مغاير با فرامين ديني نباشد تأكيد فراوان شده است درحالي‌كه فرزندان در دنياي امروز مي‌آموزند كه هيچ انساني از خطا مبرا نبوده و نمي‌توان او را از حيطه نقد بيرون نهاد پس سخن پدر و مادر نيز مي‌تواند خطا باشد و مي‌توان اعمال و رفتار آنان را نيز مورد نقد قرار داد.

 

 اينها بخشي از چالش‌هاي خانواده در جامعه امروزي ماست كه اميد است با فراهم آمدن مجالي براي طرح جدي آنها شاهد ارائه راهكارهاي مناسب در جهت حل اين معضلات از سوي كارشناسان متخصص باشيم.

مقالات

نظرسنجی

نظر شما در مورد طراحی سایت جدید ما و مقایسه آن با سایت قبلی چیست؟
سایت جدید بهتر است
۳۰%
سایت قبلی بهتر بود
۱۸%
سایت جدید خوب است اماکامل و جامع نیست
۱۷%
نظری ندارم
۳۶%
تمام آرا: ۵۵۱