بيكاري تاثير بسيار مخربي روي زندگي مردم خصوصا جوانان دارد و آنان را تا مرز ابتلا به بيماري هاي روحي حاد پيش مي برد.

در آخرين آمار منتشر شده در آمريكا مشخص شد بيش از ۴۵ ميليون آمريكايي يا نزديك به ۲۰درصد جمعيت اين كشور به شكلي به بيماريهاي رواني دچار هستند. تحقيقات دولت آمريكا نشان مي دهد از مجموع اين تعداد ۱۱ ميليون نفر به مشكلات حاد رواني دچارند.

ميزان ناراحتي هاي روحي و رواني بين جوانان ۸ ۱تا ۲۵ ساله بيشتر است، به طوري كه نزديك به ۳۰درصد آنان دچار اين بيماري ها مي شوند در عين حال كمترين ميزان ابتلا به مشكلات در بين افراد بالاي ۵۰ سال ديده مي شود.

در گزارشي كه توسط سازمان سلامت ذهني و سوءاستفاده از مواد مخدر منتشر شده است مشخص شد نرخ ابتلا به مشكلات رواني در بين سالمندان بالاي ۵۰ سال نزديك به ۷/۱۳درصد است كه كمترين ميزان را در بين تمام گروه هاي سني شامل مي شود.

موسسه ملي سلامت در اين بين اعلام كرد ميزان ابتلا به ناراحتي هاي روحي و رواني نسبت به سال هاي پيش رشد زيادي داشته و دانشمندان معتقدند يكي از مهمترين دلايل اين افزايش بيكاري است.

بيكاري اثرات بسيار مخربي روي فرد، خانواده و جامعه مي گذارد و به تدريج وضعيت را به سمت بحران پيش مي برد. در صورتي كه براي كاهش ميزان بيكاري در يك جامعه تلاشي صورت نگيرد بيماري هاي روحي و رواني شدت مي گيرند و مي توانند در آينده خطر ناتواني، خودكشي، سوءاستفاده از مواد مخدر و از هم پاشيدن بنيان خانواده ها را به همراه داشته باشند.

در مطالعه اي كه سال ۲۰۰۹ انجام شد مشخص گرديد روند بالاي بيكاري در آمريكا كه بالاترين ميزان را در ۲۵ سال گذشته داشته است، مي تواند تاثير زيادي در افزايش ميزان افسردگي و ديگر بيماري هاي رواني داشته باشد.

علاوه بر آن افراد بيكار توانايي مالي براي پرداخت هزينه هاي مرتبط با درمان هاي رواني و خريد داروهاي مرتبط را ندارند و همين موضوع سبب مي شود وضعيت آنها هر روز بدتر شود.

مطالعات نشان مي دهد نزديك ۱۰درصد افراد بيكار دچار مشكلات حاد رواني هستند كه حتي نياز به بستري شدن در بيمارستان و قرار گرفتن تحت مراقبت هاي ويژه پزشكي دارند.

اين در حالي است كه ميزان ابتلا به بيماري هاي رواني در بين افرادي كه داراي شغل نيمه وقت هستند ۳/۷درصد و در بين افرادي كه داراي شغل تمام وقت هستند ۴/۵درصد است. اين آمارها نشان مي دهد اشتغال نقش بسيار مهمي در سلامت ذهني انسان ها دارد و در عين حال بيكاري مي تواند وضعيت روحي يك فرد را به شدت دچار اختلال كند.

يكي از نگران كننده ترين فاكتورهايي كه در اين گزارش آمده اين است كه افراد بيكار با احتمال دو برابر نسبت به ديگران به طور جدي به خودكشي فكر مي كنند.

مطالعات نشان مي دهد نزديك به ۱/۳درصد افرادي كه دچار مشكلات رواني هستند اما د رعين حال شاغلند، به فكر خودكشي مي افتند، اما اين آمار در بين افراد بيكار نزديك به ۶/۶درصد است.

ميزان ابتلا به بيماري هاي رواني در بين زنان نيز بيش ازمردان است. تقريبا ۸/۲۳درصد زنان آمريكايي به نوعي از بيماري هاي رواني دچار هستند، اما اين رقم در بين مردان ۶/۱۵درصد است.

چندي پيش تحقيق مشابهي در كشور انگلستان انجام شده بود كه كم وبيش همين نتايج را به همراه داشت. در يك نظرسنجي كه روي بيش از ۲ هزار نفر انگليسي كه بين ۱۶ تا ۲۵ سال سن داشتند مشخص شد از هر ۱۰ جواني كه داراي كار نيست يك نفر به مصرف مواد مخدر روي مي آورد. در عين حال افراد بيكار كه داراي تحصيلات بالا نيستند، دو برابر ديگر افراد احساس افسردگي، تنهايي و ترد شدن دارند.

نزديك به ۲۵درصد جواناني كه در اين تحقيقات شركت كرده اند اعلام كرده اند بيكاري آنها باعث به وجود آمدن بحث ها و درگيري هايي بين آنها و والدين و ديگر اقوامشان شده است. هم چنين ۱۵درصد نيز اعلام كردند به دليل بيكار بودن زندگي آنها هدف مشخصي ندارد.

بسياري از جوانان بيكار به دليل بيكاري دچار مشكلاتي مانند افسردگي، استرس، احساس خود كم بيني و مانند آن شده اند كه اين عوامل مي تواند در درازمدت به بيماري هاي روحي و رواني جدي بينجامد.

تاثيرات احساسي بيكاري روي جوانان عميق، طولاني مدت و گاهي اوقات غيرقابل بازگشت است. به اين ترتيب براي كمك به نسل جواني كه دچار بحران بيكاري است بايد سريعا اقدامات موثري صورت گيرد، قبل از آنكه كار از كار بگذرد و فرصت هاي باقيمانده نيز از بين برود.